loading...

دانلود پایان نامه

 

gl/l (1045)

م15

آثار اشتباه در موضوع معامله

ليلا اسدى – مدرس

انسان موجودى اجتماعى است وروابط گوناگون افراد با يكديگر ازعناصر سازنده هر اجتماعى است. لازمه‏برطرف ساختن نيازهاى معيشتى افرادجامعه، برقرارى روابط قراردادى وكوشش در جهت استحكام اين روابط‏است; بنابراين ضرورت وجود نظم‏تجارى اجتماع و استوارى معاملات وقراردادهايى كه افراد جامعه منعقدمى‏سازند، ايجاب مى‏كند كه تا حد ممكن‏از مخدوش شدن و تزلزل عقودجلوگيرى شود. از طرف ديگر رعايت‏حقوق افراد سازنده اجتماع و همچنين‏توجه به اصول و اركان تشكيل دهنده‏قراردادها و نيز حكم عقل و منطق حاكم‏بر جزء جزء روابط تجارى، دو مصلحت‏را در تضاد و تعارض با يكديگر قرارمى‏دهد: مصلحت لزوم حفظ روابطقراردادى و مصلحت‏حفظ حقوق افراد وعناصر تشكيل دهنده عقود.

سئوالى كه در تعارض اين دومنفعت‏به ذهن مى‏رسد، اين است كه‏كدام را بايد ترجيح داد و چرا وظيفه‏حقوقدان، آشتى دادن اين دو منفعت تاحد ممكن و انتخاب مصلحت ارجح درصورت عدم امكان اجراى هر دوست. ازطرفى برقرارى اصولى كه در جهت‏استوارى عقود عمل مى‏كنند (مانند اصل‏لزوم و صحت) و از طرف ديگر ضمانت‏اجراهايى مانند بطلان، فسخ و عدم نفوذ- كه مصالح افراد را در مواجهه با اين‏اصول تضمين مى‏كنند – حقوقدان را به‏تفكر و انديشه وا مى‏دارد كه مجراى هريك و دلايل عقلى بر انتخاب اين مجرا رابيابد وتعارض بين مصالح اجتماعى وفرد را تا حد ممكن با عقل و اصول‏حقوقى منطبق سازد.

يكى از عوامل بروز اين تعارض،اشتباه طرفين عقد است. گاه پيش‏مى‏آيد كه طرفين عقد يا يكى از آنها درعقد دچار اشتباه شده، تصورى‏نادرست از موارد مختلف عقد در ذهن‏مى‏پرورانند. چنين اشتباهى مى‏توانددر ماهيت، سبب، غرض، طرف و بالاخره‏موضوع عقد رخ دهد. موضوع اين مقاله‏بررسى اشتباه و آثار آن در موضوع‏عقد است كه براى پرداختن به آن،بررسى سابقه قانون مدنى ايران‏ضرورى است.

قانون مدنى ايران (1) كه در هجدهم‏ارديبهشت 1307 به تصويب مجلس‏وقت رسيد، تركيبى از فقه جعفرى وحقوق اروپايى است; اما تقليد تدوين‏كنندگان آن از حقوق اروپايى در بعضى‏موارد،باعث‏بروز مشكلات‏وتعارضهايى در عمل شده است;قانونگذار ايرانى، موادى را در زمينه"اشتباه" بطور كلى و "اشتباه درموضوع عقد"، از قانون مدنى فرانسه‏ديكته كرده و در كنار آن، موادى را نيزعينا از متون فقهى و نظر مشهور فقهاى‏اماميه اقتباس نموده است (2) كه بطورپراكنده، اشتباه در موضوع عقد و اثر آن‏را در عقد بررسى مى‏كند.اين دو دسته‏مقررات، ظاهرا تفاوتهاى فاحشى بايكديگر دارند و سبب بروز اختلاف‏نظرهايى بين حقوقدانان در به‏دست‏دادن راه حلى براى "اشتباه" و "اشتباه‏در موضوع عقد" شده است.

انگيزه نگارش اين مقاله،ايجاد تلفيق‏صحيح ومنطقى بين مواد قانون مدنى وپاسخ‏دادن به سؤالاتى‏است‏كه‏در جريان‏اين تلفيق به ذهن مى‏رسد از جمله:

– منظور از "عدم نفوذ" در مواد 199 و200 قانون مدنى چيست؟

– ضمانت اجراى اشتباه در موضوع‏عقد در قانون مدنى ايران بطلان است‏ياعدم نفوذ به معناى خاص آن؟

تعارض بين مواد 199 و 200 قانون‏مدنى را با ماده 353 همان قانون چگونه‏مى‏توان حل كرد؟

تعريف اشتباه: اشتباه از ماده "شبه"به معنى "مثل و مانند" و جمع آن "اشباه"است. " شبهه" از مشتقات آن، به معنى"پوشيدگى كارى يا امرى، يا شك و گمان‏در چيزى"، و جمع آن "شبهات" است. (3)

در تعريف حقوقى، "اشتباه" عبارات وجملات متعددى ارائه گرديده است ازجمله: پندار نادرست از حقيقت و نمايش‏نادرست واقعيت در ذهن (4) يا تصور خلاف‏واقع كه در امور مادى و معنوى ممكن‏است، رخ دهد. (5) طبق تعريف اول اشتباه‏در محدوده پديده‏هاى روانى قرار مى‏گيردو منظور از واقعيت در آن "واقعيت‏حقوقى" است. دكتر امامى نيز اشتباه را"اعتقاد به امرى كه مطابق حقيقت‏نباشد" (6) تعريف كرده است. تنها فرق اين‏تعريف با تعاريف ديگر در به كار بردن‏كلمه "اعتقاد" به جاى "تصور و گمان"است كه اثرى قويتر از پندار دارد.

با توجه به اين تعاريف، مى‏توان گفت‏اشتباه در لغت، پندار نادرست از حقيقت‏است كه هرگاه در امور حقوقى رخ دهد،موضوع بحث‏حقوق قرار مى‏گيرد وتعاريفى كه در اين باره داده شد، تقريباشبيه بوده و جز اختلافى اندك در آنهاديده نمى‏شود.

مبناى اثر اشتباه در عقد

الف) مبناى فقهى :

در رابطه با مبانى فقهى اشتباه، بايد به‏دلايل نقلى قرآن و حديث و همچنين‏دلايل عقلى مراجعه كرد:

اول – قرآن: خداوند در آيه 29 سوره‏نساء، خوردن مال ديگرى را بناحق، نهى‏كرده و روشى را كه از آن مى‏توان به مال‏ديگرى دست‏يافت، تجارت از روى‏تراضى دانسته است. بنابراين " الا ان‏تكون تجارة عن تراض منكم " مى‏تواندبيانگر اين باشد كه عقد بايد همراه بارضايت طرفين باشد.

دوم – سنت: مطابق حديث نبوى"رفع"، يكى از مواردى كه بار تكليف را ازدوش انسان بر مى‏دارد، خطاست; "رفع‏عن امتى تسعة: السهو، و الخطا و…"سوم – عقل: با توجه به ملازمه عقل وشرع و با توجه به اينكه عقل سليم نسبت‏دادن آثار عملى را كه از روى رضايت‏صورت نگرفته، نمى‏پسندد، بايد معامله‏ناشى از اشتباه را غير نافذ بدانيم. قاعده‏فقهى "ما وقع لم يقصد و ما قصد لم يقع"و "العقود تابعة للمقصود" كه برخاسته ازعقل، است از مبانى اساسى اشتباه است.

ب) مبانى قانونى:

مواد 199، 200، و 201 قانون مدنى‏حكم كلى اشتباه را بيان داشته است; ماده‏199 بطور عام از اشتباه و انواع آن‏صحبت كرده است. ماده 200 در مورداشتباه در موضوع عقد و ماده 201 اشتباه‏در شخص طرف معامله و تعدادى ديگر ازمواد قانون مدنى بطور پراكنده، درباره‏اشتباه در موضوع عقد است ; از جمله‏ماده 353 كه در رابطه با اشتباه در جنس‏موضوع عقد و موادى از قانون مدنى‏است كه احكام خيارات، تدليس، عيب‏و… را بيان مى‏دارد.

اشتباه در انواع موضوع قرارداد

قلمرو اشتباه در موضوع عقد بسياروسيع است. از انجا كه هر مال داراى‏جنبه‏هاى مختلف است و اشتباه در هريك از اين جنبه‏ها مى‏تواند بحث‏برانگيزباشد، بررسى هريك از اين موارد درمشخص كردن آثار اشتباه در عقد مى‏تواندمؤثر واقع شود. قبل از وارد شدن به بحث‏انواع اشتباه در موضوع عقد، ابتدا بايد ديدكه " موضوع عقد " يا همان مورد معامله‏چيست؟

موضوع عبارت است از چيزى كه‏امرى به آن اسناد داده مى‏شود. مبتدا وفاعل را در اصطلاحات منطق و حقوق،موضوع ناميده‏اند. (7) اما براى روشن كردن‏مفهوم " موضوع عقد" بايد به نوع عقدتوجه داشت. مثلا در عقد اجاره، موضوع‏عقد عبارت است از تملك منافع مال دربرابر عوض معين. يا در عقد هبه، موضوع‏عقد عبارت است از تملك مالى به‏ديگرى بطور مجانى; بنابراين موضوع‏معامله عبارت است از مبادله دو مال ياايجاد تعهد.

همچنانكه مشاهده شد، موضوع عقددر معناى واقعى خود، متفاوت از آن‏چيزى است كه مورد بحث ماست. منظوراز موضوع عقد در بحث ما، مالى است كه‏معامله براساس آن صورت مى‏گيرد. البته‏موضوع عقد از اين نظر مى‏تواند كالا وشى‏ء، انجام عمل و ايفاى تعهد يا حق‏معنوى باشد. مثلا در بيع اتومبيل،موضوع عقد، اتومبيل است. در ساخت‏خانه و آبيارى باغ، موضوع عقد انجام‏عمل ساخت و آبيارى است و در فروش‏حق التاليف يا حق سرقفلى، موضوع‏عقد، حق معنوى است. با روشن شدن‏مفهوم موضوع عقد، اينك به اشتباه در هريك از انواع آن مى‏پردازيم:

الف) موضوع معامله عين است:

معمولترين حالت در عقود وقتى‏است كه موضوع عقد، مال باشد. در اين‏حالت‏سه فرض متصور است:

1- مال مورد معامله، عين شخصى باشد.

2- مال موضوع عقد، كلى در معين باشد.

3- مال موضوع عقد، كلى فى الذمه باشد.

هرگاه خريدار و فروشنده، يك‏دستگاه اتومبيل معين را مورد قصد قرارداده باشند، موضوع عقد، عين شخصى‏است. هرگاه فروشنده ايجاب فروش صدكيلو برنج از ده تن برنج موجود در انبارخود را بدهد موضوع عقد، كلى در معين‏است. و بالاخره هرگاه فروشنده ايجاب‏فروش صد كيلو برنج را بدون تعيين آن‏بدهد موضوع عقد، كلى فى الذمه يعنى‏صادق بر افراد عديده است.

اشتباه در موضوع عقد در هر يك ازسه حالت مذكور مى‏تواند رخ دهد. درمورد عين معين وكلى در معين كه موضوع‏روشن است; آنچه ممكن است مورد ابهام‏باشد، اشتباه در موضوع عقد است كه‏بطور كلى توسط فروشنده بر عهده گرفته‏شده و صادق بر افراد عديده است. درصورت كلى بودن مبيع، بيع وقتى صحيح‏است كه مقدار، جنس و وصف آن ذكرشود. در اين حالت، تصور بروز اشتباه‏نمى‏رود; زيرا هرگاه طرفين در مذاكرات‏حين عقد خود، كليه خصوصيات مبيع رامشخص نكرده باشند، چنين بيعى اصلاصحيح نيست. (8) همچنين هرگاه مقدار،جنس و وصف موضوع عقد توسططرفين مشخص شده باشد، نه خريدار ونه‏فروشنده نمى‏توانند به بهانه بروز اشتباه،عقد را مورد سؤال قرار دهند; زيرافروشنده مكلف به تسليم كالايى باخصوصيات مورد توافق بوده و خريدارنيز مكلف به تحويل گرفتن همان مال‏است; "فان المبيع اذا كان شخصيا فليس‏له فرد آخر حتى يطالب بذلك و اما اذاكان كلية فلا معنى لانتفاء الوصف فيه الااذا فرضنا تعذر الموصوف لفقد جميع‏مصاديقه". (9)

اشتباه در صورت نوعى عقد:

اگر مورد معامله عين معين باشد وعرفا مخالف با آنچه در قصد عاقد خطوركرده باشد، آن را اشتباه در صورت عرفيه‏موضوع عقد گويند; مثل خريد ميز به‏جاى صندلى يا خريد كفش زنانه به جاى‏كفش مردانه. در مثالهاى مذكور هر چندجنس ميز و صندلى يكى است‏يا كفش‏زنانه از نظر نوع با كفش مردانه فرق دارد،چنين اشتباهى باعث‏بطلان عقد مى‏گردد;زيرا آنچه خريدار و فروشنده بر آن قصدكرده‏اند، دو چيز متفاوت است و شرطمطابقت ايجاب و قبول – كه شرط صحت‏عقد مى‏باشد – معدوم است. در واقع بايدگفت اصلا عقدى به وجود نيامده است تادرباره آثار اشتباه در آن صحبت كرد.

در فقه و قانون مدنى نيز تصريح شده‏كه مورد معامله بايد مشخص و غيرمبهم‏باشد(م 216 ق. م) و هرگاه مورد معامله‏معين نباشد، بيع باطل است; مانند فروش‏يكى از دو خانه. همچنين ماده 351 ق. م‏تصريح دارد كه هرگاه مبيع كلى بوده يعنى‏بر افراد عديده صادق باشد، به شرطى بيع‏صحيح است كه مقدار، جنس و وصف‏بيع ذكر شود. يعنى فرد كلى مورد معامله‏را با توصيف از افراد كلى جدا كند تا مبيع‏به اين صورت مشخص شود.

اشتباه در اوصاف و عوارض موضوع عقد:

گاهى مبيع از نظر صورت عرفى،همان است كه فروشنده و خريدار قصدكرده اما در اوصاف و عوارض آن دچاراشتباه شده‏اند. اوصاف و عوارض‏موضوع معامله به دو دسته تقسيم‏مى‏شود:

اول اوصاف اساسى يا جوهرى:عبارت است از اوصافى از شى‏ء، كه‏ماهيت و ذات آن را تشكيل مى‏دهدوتغيير در آن، باعث تغيير در ماهيت وذات شى‏ء مى‏شود. در فقه به اينگونه‏اوصاف، وصف جوهرى گويند و درقانون مدنى با اصطلاح " خود موضوع‏معامله " معرفى شده‏اند. ماده 200 ق.م‏اشتباه را وقتى موجب عدم نفوذ معامله‏مى‏داند كه مربوط به خود موضوع عقدباشد. افزودن قيد "خود" در اين ماده، نشانه آن است كه اشتباه در اوصاف‏خاصى از مورد معامله موجب عدم نفوذمعامله مى‏شود; نه اينكه اشتباه در هروصفى را بتوان بهانه‏اى جهت غير نافذبودن عقد دانست. كلمه "خود" در اين‏اصطلاح، به اوصافى برمى‏گردد كه وابسته‏به خود و ماهيت موضوع عقد هستند.

در تشخيص مفهوم "وصف اساسى"و همچنين منظور از قيد "خود" در اين‏اصطلاح، دو مكتب نوعى و شخصى‏ملاكهايى را ارائه نموده‏اند:

مكتب نوعى: در اين مكتب، ملاك‏نوعى در مقابل ملاك شخصى قرار گرفته‏بدون توجه به مقاصد و نيات اشخاص،درباره خود موضوع معامله قضاوت‏مى‏شود. معيارى كه مكتب نوعى براى‏تشخيص مفهوم كلمه " خود " به كارمى‏برد، صرف نظر از اراده اشخاصى كه‏معامله را منعقد مى‏سازند، متفاوت است.مثلا روميان اعتقاد داشتند جنس ماده‏اى‏كه موضوع عقد را تشكيل مى‏دهد وصف‏اصلى يا ذاتى آن است و بنابر اين اعتقاد،هرگاه شخصى شمعدانى آب طلا داده‏شده را به گمان اينكه از طلا ساخته شده‏البته با توجه به قدمت و عتيقه بودن آن‏مى‏خرد، طبق معيار مكتب نوعى يامادى، اشتباه در جنس شمعدان، بدون درنظر گرفتن قصد خريدار از خريد آن كه‏همان قدمتش مى‏باشد، در عقد اثر دارد. (10) با اين تعديل، برخى مشكلات قبل‏همچنان باقى مى‏ماند، اما تا حدى‏مى‏توان از قابليت انعطاف عرف استفاده‏كرد و به مقاصد افراد در انعقاد معامله‏نزديك شد.

مكتب شخصى: در اين مكتب، ملاك‏اصلى براى تشخيص اوصاف اساسى‏معامله، قصد و نظر طرفين عقد است;بنابراين هرگاه خريدار، شمعدان مطلا را نه‏به خاطر جنس، بلكه به خاطر قدمت آن‏بخرد، نمى‏توان به دليل اشتباه در جنس،عقد را مخدوش ساخت. عرف درصورتى مى‏تواند در تعيين وصف اساسى‏مورد معامله دخالت كند كه قصد طرفين‏روشن نباشد. اين ملاك به اراده افراداحترام مى‏گذارد، بر خلاف مكتب نوعى‏كه به اراده افراد توجه ندارد. اين مكتب به‏استوارى عقود تمايل بيشترى دارد; لذاعقود و تشريفات آن را در وهله اول‏اهميت قرار داده است، تا در حد ممكن،مقاصد اطراف معامله، به ساخت‏تشريفاتى عقود لطمه‏اى وارد نسازد. باتعديلى كه در مكتب نوعى صورت گرفت‏و با به كار بردن ملاك عرف براى‏تشخيص اوصاف اساسى معامله،مى‏توان اين دو مكتب را تا حد زيادى به‏يكديگر نزديك كرد ; چرا كه عرف درمقايسه با معيارهاى مشخص مثل"جنس" از جمود كمترى برخوردار است.

دوم اوصاف فرعى يا عرضى:اوصاف فرعى، در نقطه مقابل اوصاف‏اصلى عبارت است از اوصافى كه تغيير درآنها تاثيرى در ماهيت و ذات شى‏ء نداشته‏باشد. در فقه از اين اوصاف به اوصاف‏عرضى تعبير شده كه اشتباه در آنها تاثيرى‏در عقد ندارد.

در اين قسمت مى‏خواهيم به فروض‏مختلف اشتباه در اوصاف موضوع عقدپرداخته صرف نظر از اينكه وصف مورداشتباه، اصلى است‏يا فرعى، اشتباه دركيفيت، كميت و ارزش مورد معامله رابررسى مى‏كنيم.

اشتباه در كيفيت:

براى مشخص‏شدن مبيع سه فرض وجود دارد:

1- مبيع از روى نمونه معرفى مى‏شود.

2- مبيع به وصف مشخص شود.

3- مبيع به رؤيت‏سابق خريده شود.

قابل ذكر است كه به كار بردن كلمه"مبيع" دليل مختص دانستن اشتباه به عقدبيع نيست; بلكه از آنجا كه احكام كلى‏عقود معمولا در كتاب بيع مورد بحث قرارمى‏گيرد به جاى " موضوع عقد " از "مبيع"استفاده شده است.

– مبيع از روى نمونه معرفى شود;ممكن است‏بيع از روى نمونه به عمل‏آيد. گاهى فروشنده، نمونه‏اى از مبيع را به‏خريدار نشان مى‏دهد و تعهد مى‏كند كه‏مبيع مانند نمونه باشد; سپس معلوم‏مى‏شود كه مبيع مانند نمونه نبوده است ودر اوصاف مبيع دچار اشتباه شده‏اند. ماده‏354 قانون مدنى در اين مورد چنين‏مى‏گويد: " ممكن است‏بيع از روى نمونه‏به عمل آيد، در اين صورت، بايد تمام بيع‏مطابق نمونه تسليم مشترى شود والامشترى خيار فسخ خواهد داشت. "

بايد يادآورى كرد كه مبيع در اين ماده‏به عين معين يا كلى در معين است. چه‏هرگاه مبيع، كلى فى الذمه باشد، بايع‏موظف است عين آنچه را وصف كرده، به‏مشترى بدهد. در موردى كه مبيع، كلى درمعين بوده مانند اينكه شخصى مقدارمعينى كالا داشته باشد و نمونه‏اى از ان رابه خريدار نشان دهد و بگويد از اين نمونه‏به تو مى‏فروشم و هيچ كدام از كالاهامانند نمونه نبوده و اوصاف نمونه رانداشته باشد، اشتباه در وصف صورت‏گرفته است ; اما هرگاه شخصى نمونه كالارا نشان دهند و بگويد كالايى مشابه اين رابه شما مى‏فروشم در حالى كه مبيع‏شخصى نباشد، در چنين حالتى نمى‏تواندبه اشتباه در وصف، استناد كند; بلكه‏فروشنده وظيفه دارد كالاى مطابق نمونه‏را در اختيار خريدار قرار دهد.

– مبيع به وصف معرفى شود; در اين‏حالت مبيع با توصيف فروشنده ياخريدار مشخص مى‏شود. هرگاه توصيف‏توسط فروشنده صورت گيرد و خريداربدون ديدن مبيع، آن را براساس توصيف‏بايع بخرد و سپس متوجه شود كه در دارابودن صفات مذكور، دچار اشتباه شده‏است، مى‏توان حق فسخ براى خريدار قرارداد(ماده 410 ق. م). البته هرگاه مبيع‏توسط بايع ديده نشده، اما مشترى آن راديده باشد و در مورد اوصاف آن، اشتباه‏واقع شود، اين بابع است كه خيار فسخ‏براساس اشتباه خود خواهد داشت(ماده‏411 ق.م); مانند اينكه بايع قبلا مالى را ازديگرى خريده و پيش از مشاهده مال‏خريدارى شده، آن را به ديگرى فروخته‏باشد و بعد متوجه شود كه مال فروخته‏شده داراى اوصافى است كه در قيمت آن‏تاثير دارد. ماده 411 با حكم خود زيان‏بايع را جبران مى‏كند.

در مورد اشتباه در وصف موردمعامله، گاهى وصف بصورت شرط بيان‏مى‏شود مثلا مى‏گويد فلان فرش را به توفروختم به شرط اينكه زمينه لاكى باشد وبعد از بيع، كاشف به عمل مى‏آيد كه فرش‏زمينه كرم رنگ داشته است. در اين موردبا توجه به ماده 235 قانون مدنى‏مى‏توان خيار فسخ براى مشروط له قايل‏شد .

صفت‏شرط شده در مورد معامله‏مى‏تواند مربوط به كميت‏يا كيفيت آن‏باشد كه در صورت اشتباه در وصف‏كميت، مى‏توان ما بازاى آن را از ثمن‏دريافت كرد. اما در مقابل شرط وصف‏كيفى، نمى‏توان ما بازايى براى آن در نظرگرفت و مشروط له فقط حق فسخ دارد(ماده 235 ق. م). منظور از شرط صفت‏در ماده 235 ق. م شروطى است كه براوصاف عرضى قرار مى‏گيرند ; زيرا درمورد شرط مبتنى بر اوصاف جوهرى كه‏در ماده 353 قانون مدنى مورد بحث قرارگرفته، ضمانت اجراى ديگرى غير از خيارداده شده است.

– مبيع به رؤيت‏سابق خريده شود;گاه مبيع شخصى، قبلا توسط خريدارديده شده است و به استناد رؤيت‏سابق وبا اين تصور كه مبيع هنوز داراى همان‏اوصاف سابق است، خريده مى‏شود. دراين حالت ممكن است در وصف مبيع،اشتباه صورت گيرد; البته منظور از وصف‏در اينجا نيز همان اوصاف فرعى است ودر اين حالت‏براى خريدار حق فسخ‏خواهد بود(ماده 413 ق.م). (11)

توجه داشته باشيد كه كميت موردمعامله بايد هنگام عقد معلوم باشد وگرنه‏سبب بطلان عقد خواهد بود، كه شرطكردن نيز يكى از طرق رفع ابهام است. زيرابا ذكر شرط، بناى طرفين بر معلوم بودن‏كميت است كه اگر كميت جنبه فرعى‏داشته باشد، مثل متراژ زمين در روستا وزمينهاى زراعى، تخلف از شرط (مثلا1000 متر بودن زمين) حق فسخ به وجودمى‏آيد و اگر كميت جنبه اساسى داشته‏باشد، (مثل 100 متر زمين از قرارمترى…) هم حق فسخ به وجود مى‏آيد وهم فقط مى‏تواند ثمنى را كه اضافه داده،پس بگيرد.

اشتباه در كميت :

كميت مبيع عبارت است از هر چيزى‏كه در مبيع قابل اندازه‏گيرى باشد و به آن" وصف داخلى" (12) نيز گفته مى‏شود.چنانكه از ماده 234 ق.م. درباره اقسام‏شرط بر مى‏آيد "شرط صفت عبارت است‏از شرط راجعه به كيفيت و كميت موردمعامله"; بنابراين كميت نيز از اوصاف‏معامله به شمار آمده است.

در پاسخ به اين سؤال كه آيا وصف‏كميت جزو اوصاف فرعى است‏ياجوهرى؟ بايد گفت عده‏اى گاهى آن راءجزء اوصاف فرعى و گاه جز اوصاف‏جوهرى مى‏دانند; " وصف كميت موردمعامله از اين لحاظ كه تعيين كننده مقدارموضوع معامله است، ذاتى و جوهرى به‏شمار مى‏آيد; ولى از اين جهت كه حاوى‏وصف اجتماع اجزاى مورد معامله است‏در زمره اوصاف فرعى قرار مى‏گيرد. پس‏هرگاه مبيع كمتر از مقدار معهوددر آيد، به‏دليل فقدان وصف اجتماع،خريدار حق فسخ دارد و بر مبناى كمبودمقدار (وصف ذاتى) مى‏تواند از ثمن به‏نسبت‏بكاهد." (13)

مواد 355، 384 و 385 ق.م، احكام‏مربوط به اشتباه در كميت مورد معامله رابيان داشته است. ماده 384 در موردى‏بحث مى‏كند كه مبيع كمتر يا بيشتر ازمقدار معين در بيع بوده است. در اين‏صورت براى مشترى و بايع، در وهله اول‏حق فسخ قرار داده شده و همچنين درصورت فسخ توسط هريك از طرفين،طرف مقابل بايد ما به التفاوت ثمن را به‏نسبت كسرى يا زياده در مبيع بپردازد. اين‏ماده صرفنظر از نوع مبيع، براى كسى كه‏نقيصه بر او وارد شده، حق فسخ قرار داده‏است. ضمنا در صورت عدم فسخ،قسمتى از ثمن كه اضافه پرداخت‏شده،بايد به صاحب فسخ برگردانده شود. ازقسمت آخر ماده 384 مى‏توان استنباطكرد كه بيع نسبت‏به ميزان زياده از ثمن يامبيع باطل است; به همين دليل هرگاه‏مبيع از نظر كميت، كمتر از مقدار معين درمعامله باشد و خريدار بيع را فسخ كند،تمام ثمن به او بازگردانده مى‏شود اما اگربيع را فسخ نكند، بايع مكلف است قيمت‏ميزان نقيصه را به نسبت كل ثمن حساب‏كرده، به خريدار بازگرداند. يعنى بيع‏نسبت‏به اين مقدار از مبيع كه كمتر ازميزان معين در معامله بوده است، باطل‏است. با توجه به اين حكم كلى، متوجه‏مى‏شويم كه كميت را "وصف جوهرى"دانسته است; زيرا براى اشتباه در آن، طبق‏ماده 384 ق.م، حكم بطلان بيع را قرارداده است.

ماده 384 شامل كليه انواع مبيع‏مى‏گردد و در ماده 385 قانونگذار قايل به‏تفكيك شده است; به اين صورت كه‏هرگاه مبيع غير قابل تجزيه بوده و تجزيه‏آن متضمن ضرر باشد، حكم جداگانه‏اى‏در صورت وقوع اشتباه در كميت، بر آن‏بار كرده است. پس حكم ماده 384 عام وحكم ماده 385، خاص است و از اين دوماده مى‏توان نتيجه گرفت كه وصف‏كميت هرگاه در معامله شرط شده باشد درمبيع قابل تجزيه، از اوصاف جوهرى و درمبيع غير قابل تجزيه، از اوصاف عرضى‏است. در ماده 384 اجزائى از ثمن درمقابل اجزاى مبيع است و نسبت كم يازيادى به مالك آن بر مى‏گردد; اما درماده‏355 چنين نيست و ثمن در مقابل‏يك مبيع به صورت مجموعه قرار گرفته‏و در ماده 385 نيز گاه ممكن است، اجزاءثمن در مقابل اجزاء بيع باشد و گاه ممكن‏است‏به علت غير قابل تجزيه بودن بيع،فسخ شود كه ماده اين مورد را ذكر كرده‏است.

علاوه بر اين دو ماده كه اشتباه دركميت مورد معامله را بررسى مى‏كندماده‏355 حكمى خاص را در بيع املاك،بيان داشته است. ملك يا زمين ممكن‏است قابل تجزيه يا غير قابل تجزيه باشد.معمولا اگر مقدار نقصانى از ملك به‏گونه‏اى نباشد كه به كيفيت زمين لطمه‏وارد سازد، قابل تجزيه است و در اين‏صورت بايد حكم ماده 384 را بر آن باركرد. اگر هم زمين غير قابل تجزيه بوده ياتجزيه آن متضمن ضرر باشد حكم ماده‏385 را بايد اجرا كرد. اما معلوم نيست‏به‏چه جهت‏حكمى خاص در بيع املاك‏آورده شده كه آن هم مستند به خبر عمربن‏حنظله است. (14) تفاوت ماده 355 و 384در اين است كه طبق ماده 384 اگر مبيع ازحيث مقدار، كمتر از ميزان معين در بيع‏باشد، بايع مكلف مى‏شود – در صورتى كه‏مشترى، بيع را فسخ نكند و بپذيرد ما به‏التفاوت ثمن را به مشترى بپردازد وهمچنين است هرگاه مبيع از جهت كميت‏بيش از مقدار معين در معامله درآيد. اما درماده 355 برگرداندن مابه التفاوت را باتراضى طرفين قرارداده است. پس، ازمدلول ماده چنين بر مى‏آيد كه هرگاه‏مشترى نخواهد بيع را فسخ كند،نمى‏تواند بايع را اجبار به پرداخت‏بقيه‏ثمن به ازاى كسرى كند; بلكه اگر توانست‏بايع را راضى به پرداخت‏بقيه ثمن كند كه‏هيچ، والا فقط براى او حق فسخ باقى‏مى‏ماند.

با اين توضيحات، مى‏توان گفت‏وصف كميت هرگاه در معامله شرط نشده‏باشد، هيچ حقى براى بايع يا مشترى‏درخصوص زياده يا نقيصه نيست; اماهرگاه كميت‏بصورت شرط صفت در آمده‏باشد، در صورتى كه مبيع قابل تجزيه‏باشد، وصف كميت از اوصاف جوهرى ودر صورتى كه غير قابل تجزيه باشد، ازاوصاف عرضى است و در مورد معامله‏املاك نيز حكم خاص ماده 355 قانون‏مدنى جارى است. پس هرگاه شخصى‏فرشى را به شرط اينكه دوازده متر باشدبخرد و هنگام تسليم، كاشف به عمل آيدكه فرش ده مترى بوده است، از آنجا كه‏نمى‏توان مقدار اضافه را بطور جداگانه به‏او تحويل داد، براى مشترى خيار فسخ‏قرار داده شده است تا به اين صورت ازورود ضرر به او جلوگيرى شود. اما اگرمبيع، ده تن گندم بوده و هنگام تسليم، نه‏تن باشد، چون گندم قابل تجزيه است،مشترى مى‏تواند معامله را فسخ يا ابقا كندكه در اين صورت، بايع مكلف است‏قيمت‏يك تن گندم كسرى را به نسبت‏ثمن به مشترى برگرداند.

اشتباه در ارزش مورد معامله: دراين فرض، بايع يا خريدار درباره ارزش‏مال مورد معامله در اشتباه هستند. فرضامشترى به تصور اينكه خانه مورد معامله‏صد ميليون ريال مى‏ارزد، آن را مى‏خرد وسپس متوجه مى‏شود كه آن خانه در واقع‏پنجاه ميليون ريال ارزش داشته است و يابالعكس، بايع به تصور اينكه خانه اوپنجاه ميليون ارزش دارد، آن را مى‏فروشدو پس از معامله، متوجه شود كه‏درخصوص ارزش آن در اشتباه بوده است‏و آن خانه صد ميليون ريال ارزش داشته‏است.

براى اشتباه در ارزش مورد معامله، درفقه اصطلاح "غبن" به كار رفته كه عبارت‏است از تمليك مالى با قيمت زيادتر ازقيمت واقعى در صورت جهل ديگرى. (15) در مورد ميزان اشتباه در ارزش موردمعامله و مؤثر بودن آن در ايجاد غبن، بايدعرف را معيار قرار داد. بدين صورت كه آيااز ديدگاه عرف، اشتباه صورت گرفته درارزش مورد معامله، قابل مسامحه است‏ياخير؟ البته بعضى از فقها براى تشخيص‏عرف قايل به مثال شده‏اند; از جمله شيخ‏انصارى كه تفاوت قيمت تا يك دهم و دودهم را نسبت‏به قيمت واقعى، قابل‏مسامحه دانسته، موجبى براى وقوع غبن‏نمى‏داند. (16)

كم و زياد بودن ثمن، با در نظر گرفتن‏شروطى كه ضميمه عقد بيع شده است، اندازه‏گيرى مى‏شود; مثلا هرگاه مالى كه‏صد دينار ارزش داشته به قيمتى بسياركمتر از آن فروخته شود و براى بايع شرطخيار فسخ قرار داده شود، عرفا غبنى‏صورت نگرفته است ; زيرا جنسى كه بابيع خيارى فروخته مى‏شود، ثمن آن ازثمن مبيع در بيع غير خيارى و لازم كمتراست و همچنين در رابطه با غبن بايدگفت كه شرط است تا اشتباه در ارزش‏مورد معامله، در اثر خدعه ديگرى نباشد;زيرا در اين صورت جاى اعمال خيارتدليس است. (17)

ب ) موضوع معامله، انجام كار است.

گاهى موضوع عقد، انجام عمل است.مثل اينكه آبيارى زمينى در مدت معينى‏مورد تعهد قرار مى‏گيرد و پس از عقدمشخص مى‏شود كه يكى از طرفين درباره‏اندازه زمين در اشتباه بوده است. البته‏ممكن است در اين مثال گفته شود كه‏زمين، موضوع عقد نيست‏بلكه آبيارى‏موضوع عقد است; اما به هر حال زمين درموضوع عقد مؤثر است; زيرا هرچه زمين‏بزرگتر باشد، آبيارى آن وقت‏بيشترى‏مى‏گيرد.يا اينكه آبيارى باغى را به تصوراينكه درخت در آن كاشته شده است‏براساس معامله‏اى برعهده مى‏گيرد وسپس متوجه مى‏شود كه در آن باغ، گل‏كاشته شده است. چنين اشتباهى نيز درنفس عمل مورد تعهد(آبيارى)، مؤثراست; زيرا گل نسبت‏به درخت احتياج‏بيشترى به دفعات آبيارى دارد; يا در همين‏مثال، متعهد در نوع آبيارى دچار اشتباه‏شده باشد و با تصور اينكه آبيارى قطره‏اى‏است، انجام عمل را تعهد مى‏كند و بعدمتوجه مى‏شود كه آبيارى به طريق ديگرى‏مثلا نشتى بايد صورت گيرد. در تمام‏حالات فوق، متعهد يا متعهد له مى‏تواننددر خصوص موضوع معامله، ادعاى‏اشتباه كنند; زيرا اشتباه در موضوع معامله‏مختص به عين بودن آن نبوده و مبانى‏فقهى كه بر اشتباه آورده شده است ازجمله آيه "تجارة عن تراض" و قاعده" ماقصد لم يقع و ما وقع لم يقصد" دراين موارد نيز صادق است.

در بحث مستند قانونى اين اشتباه،بايد به ماده 523 قانون مدنى در خصوص‏عقد مزارعه، اشاره كرد كه اشتباه در نوع‏عملى را كه بايد بر روى زمين انجام شود،مطرح ساخته به عامل، حق فسخ معامله‏راداده است. همين حكم طبق ماده‏545ق.م.در مورد مساقات نيز جارى است. البته‏برخى موارد استثنائى وجود دارد كه‏اشتباه در مورد معامله كه تعهد است،تاثيرى در آن ندارد; مثل"ماده 694 ق.م.در ضمان عقدى، كه هرگاه ضامن درباره‏دينى كه ضمانت آن را مى‏كند، دچاراشتباه شده باشد، نمى‏تواند به استناد اين‏اشتباه، عقد را متزلزل سازد; چرا كه علم‏ضامن به مقدار و اوصاف و شرايط دينى‏كه آن را ضمانت مى‏كند، شرط نيست.

ج ) موضوع معامله حق معنوى‏است

منظور از حق معنوى، "حقى است‏غير از حق عينى و حق دينى; از اين رو كه‏نه به عين و نه به ذمه تعلق مى‏گيرد. بلكه‏مزيتى است قانونى و غير مادى، مانندحق مخترع به اختراع خود." (18)

موضوع معامله مى‏تواند حقوق‏معنوى مثل حق التاليف يا حق سر قفلى‏و غيره باشد و همچنان كه در موضوع‏عين و تعهد مى‏تواند اشتباه رخ دهد،هرگاه موضوع معامله، حق معنوى باشد ودر آن اشتباه اساسى رخ دهد، مى‏توان اين‏اشتباه را در معامله مؤثر دانست; ماننداينكه نويسنده‏اى حق التاليف كتاب‏داستان خود را مى‏فروشد و خريدار به‏تصور اينكه حق التاليف كتابى با موضوع‏حقوقى را از نويسنده مى‏خرد، به معامله‏رضايت مى‏دهد. موضوع كتاب در اينجاهمان "جنس" كتاب را تشكيل مى‏دهد كه‏اشتباه در آن باعث‏بطلان معامله مى‏گردد.دكتر كاتوزيان درباره اشتباه در حق‏معنوى، معامله علامت تجارى كالايى رامثال مى‏زند كه خريد و فروش آن كالا به‏هنگام عقد ممنوع باشد و اشتباه دروصف ذاتى و جوهرى حق معنوى را باجمع آمدن شرايط، مؤثر در عقددانسته‏اند. (19)

د ) اشتباه در توابع مبيع

گاهى مبيع داراى متعلقات و توابعى‏است. مانند ضبط صوت كه از توابع‏اتومبيل است‏يا دستگاه برودتى و شوفاژو منبع آن كه از توابع خانه است و هنگام‏فروش خانه جزو مبيع قرار مى‏گيرد. بطوركلى توابع مبيع، عبارتند از آنچه كه همراه‏مبيع بوده، از آن جدايى ناپذيرند; اماتشخيص آنها هميشه بآسانى صورت‏نمى‏گيرد و در بسيارى موارد در ورودمالى در توابع مبيع، ابهام به وجودمى‏آيد. معيارهاى تشخيص توابع مبيع‏عبارتنداز:

عرف و عادت: عرف عبارت است ازآنچه كه در ذهن شناخته شده و "مانوس ومقبول خردمندان است" (20) در اصطلاح فقهاعبارت است از: "روش مستمر قومى درگفتار و رفتار"; (21) البته روش خاصى نيز كه‏غالب افراد يك جامعه براى انجام عملى‏به كار مى‏برند، عرف محسوب مى‏شود ولازم نيست تمام افراد جامعه به آن روش‏آشنا باشند. آنچه طبق عرف و عادت‏محل از توابع مبيع محسوب مى‏شود،جزو مبيع است; مثل تابع بودن وسايل‏برودتى در بيع خانه .

قراين: "جمع قرينه و در لغت، عبارت‏است از علامت، شبيه و چيزى كه براى‏انسان مانند دليل باشد براى پى بردن به‏امرى" (22) قرينه در عالم حقوق عبارت از"كيفيتى است كه عارض چيزى شود و به‏آن چيز معنى و جلوه ديگرى بخشد. خواه‏آن چيز كه قرينه بر آن عارض شده است،سخن باشد يا چيز ديگرى غير از سخن." (23)

در تعيين توابع مبيع علاوه بر عرف، ازقرينه نيز مى‏توان استفاده كرد. مثلا هرگاه‏خريدار اتومبيل بگويد: "اين اتومبيل رامى‏خرم زيرا گوش دادن به راديو را درهنگام رانندگى دوست دارم"، جمله اخيرنشانگر آن است كه خريدار راديوى‏اتومبيل را نيز به تبع آن خريده است وقرينه‏اى بر تابع بودن راديو در مبيع‏است.

تصريح: بهترين راه تشخيص توابع‏مبيع اين است كه هنگام بيع صراحتا آن رادر كنار و همراه مبيع قرار دهند، به اين‏صورت كه خريدار بگويد: " اين دستگاه‏اتومبيل را به همراه ضبط صوت داخل آن‏مى‏خرم." تصريح همراه با لفظ صورت‏مى‏گيرد و اين لفظ، صراحت در داخل‏بودن تابع در بيع دارد. اما گاهى‏ضمنى است نه صريح; البته مى‏توان لفظضمنى را نوعى قرينه لفظى به حساب‏آورد.

مواد 356 و 357 ق.م در تعيين توابع‏مبيع، سه معيار عرف، قرينه و تصريح رابيان داشته و در ماده 356 هر چيزى را كه‏بر حسب عرف و عادت جزء يا تابع مبيع‏شمرده شود يا قراين، دلالت‏بر دخول آن‏در مبيع كند، داخل در بيع و متعلق به‏مشترى مى‏داند; هر چند كه در عقد،بصراحت ذكر نشده باشد و يا متعاملين‏جاهل به عرف باشند. اصولا ادعاى جهل‏به عرف، مانند ادعاى جهل به قانون‏پذيرفته نيست. مثلا در بيع خانه، فردنمى‏تواند ادعا كند كه نمى‏دانسته طبق‏عرف، شوفاژ و منبع آن نيز جزء مبيع‏محسوب مى‏شود، و از اين جهت ادعاى‏اشتباه كند.

ماده 357 ق.م، تصريح به توابع مبيع‏را مورد اشاره قرار داده هر چيزى را كه‏برحسب عرف و عادت جزء يا از توابع‏مبيع برشمرده نشود، داخل در بيع‏نمى‏داند; مگر اينكه صريحا در عقد ذكرشده باشد. ماده 358 ق.م. نيز چند موردرا به عنوان مثال آورده است. از جمله بيع‏باغ و تابع بودن درختان را در باغ مثال زده‏و سپس به بيع خانه پرداخته و هر چه راملصق به بنا باشد، بطورى كه نتوان آن رابدون خرابى انتقال داد، داخل در مبيع‏مى‏داند. اما در مثالهاى ديگرى زراعت رادر بيع زمين و حمل را در بيع حيوان،داخل در مبيع نمى‏داند; مگر اينكه درباره‏آن تصريح شده باشد، يا بر حسب عرف ازتوابع شمرده شود. شايد از اين جهت كه‏باغ بدون درخت، ديگر باغ نيست، امازمين بدون زراعت، زمين محسوب‏مى‏شود و به هر حال بعد از رسيدن‏زراعت، بايد آن را ازاله كرد. همچنين است‏در مثال حمل حيوان كه حيوان بدون‏حمل نيز لفظ حيوان را بر خود دارد وماهيت‏حيوان بدون حمل تغيير نمى‏كند. بنابراين حمل و زراعت را نبايد از توابع‏مبيع دانست; اما باغ بدون درخت،ماهيتش دگرگون و تبديل به زمين‏مى‏شود بنابراين درختان در بيع باغ،جزئى از آن هستند. حال اگر باغ به عنوان‏زمين فروخته شود، ديگر درختان جزءمبيع محسوب نمى‏شوند.

مواد قانون مدنى در توابع مبيع، از فقه‏اقتباس شده و در اين مورد اختلاف نظرى‏بين فقها ديده نمى‏شود. (24)

شرايط تاثير اشتباه:

در اين قسمت، قصد ما پاسخ به اين‏سؤال است كه آيا هر اشتباهى مى‏تواند درعقد موثر واقع شود؟ در صورت منفى‏بودن پاسخ، چه نوع اشتباهى در صحت ونفوذ عقد موثر است؟ به عبترت ديگر، درچه شرايطى، اشتباه، مؤثر در عقد است؟

مى‏دانيم حفظ مصالح و منافع جامعه‏ايجاب مى‏كند كه تا حد ممكن، ازپاشيدگى عقود جلوگيرى شود; جز درزمانى كه در اثر معامله، به حقوق فردلطمه جدى وارد مى‏شود; به گونه‏اى كه‏عدم كوشش در رفع اين ضرر، موجب‏مخدوش شدن قاعده انصاف گردد. امااين نيز مسلم است كه نمى‏توان به ادعاى‏بروز هر اشتباهى، عقد را متزلزل ساخت;زيرا در اين صورت هرگاه فرد بعد از انعقادعقد، پشيمان شد و آثار آن را مخالف‏منافع خود ديد، بايد به او اين حق را دادكه با استناد به اشتباهى هر چند جزئى،عقد را به هم زند و خود را از زير بارتعهدات آن خارج سازد. امكان توسل به‏هر اشتباهى براى متزلزل ساختن عقد،موجب سوء استفاده افراد فرصت طلب‏شده، امنيت معاملات و عقود را به خطرمى‏اندازد. لذا بايد بين اين دو منفعت،يعنى نظم امنيت معاملات و منافع افرادى‏كه واقعا دچار اشتباه شده‏اند، تعادل برقراركرد; بنابر اين براى تاثير اشتباه بايد قائل‏به شرايطى شد.

بطور كلى مى‏توان گفت هر اشتباهى‏در صورت داشتن شرايط زير مى‏تواند درعقد موثر واقع شود:

1- اشتباه اساسى باشد; اشتباه اساسى،اشتباه در انگيزه‏هاى اصلى است كه به‏رضا منتهى مى‏شود. يعنى اشتباه، "علت‏اصلى يا عمده تصميم گرفتن" (25) باشد. قبل‏از تراضى طرفين، جهات گوناگونى درترغيب و تشويق دو طرف به انجام‏معامله تاثير مى‏گذارد. بعضى از اين‏جهات، شوق اصلى را كه به رضايت‏منتهى مى‏شود، ايجاد مى‏كند و بعضى‏ديگر هر چند مشوق رضا مى‏باشند، شوق‏اصلى را برنمى‏انگيزند. اشتباه درانگيزه‏هايى كه شوق اصلى منتهى به رضارا برمى‏انگيزد، مؤثر در عقد است. يعنى‏هنگامى اشتباه، اساسى است كه در اركان‏عقد باشد و در عامل اصلى ترغيب فرد به‏انجام معامله، صورت پذيرد.

براى تشخيص اشتباه اساسى، ضابطه‏و قاعده‏اى وجود ندارد; بلكه بايد به هرمورد، جداگانه توجه و اين سؤال را مطرح‏كرد كه اگر شخص معامله گر از وجود اين‏اشتباه آگاه بود، باز هم راضى به انجام‏معامله مى‏شد يا خير؟ هرگاه جواب اين‏سؤال منفى باشد، مى‏توان اشتباه را درعقد مؤثر دانست; بطور مثال هرگاه درعقود، شخصيت طرف، علت عمده عقدباشد، اشتباه در آن، طبق قانون مى‏تواند به‏عقد خلل وارد كند; مثل عقد هبه و نكاح.البته براى شناخت اشتباه اساسى، دوملاك عرف و ملاك شخصى را بايد درنظر گرفت. گاهى با مراجعه به عرف،مى‏توان مساله را حل كرد; مثلا هر گاه‏واهب در شخصيت طرف مورد هبه،اشتباه كرده باشد، عرف به ما مى‏گويد كه‏در چنين عقدى شخصيت طرف، علت‏عمده عقد است و بايد اشتباه را مؤثر درعقد دانست. در مورد معيار شخصى بايدبه انگيزه و خواسته شخص توجه كرد. به‏عنوان مثال هر گاه شخصى ظرفى را به‏عنوان عتيقه بخرد اما ظرف عتيقه نباشد،عرف در اين باره نظرى ندارد. هدف وانگيزه شخص در خريد اين ظرف، عتيقه‏بودن آن است نه اوصاف ديگر مثل‏جنس، رنگ، طرح و شكل. بنابراين درچنين حالتى بايد اشتباه را موثر در عقددانست; زيرا اگر از خريدار سؤال شود كه‏در صورت عدم وجود وصف قدمت درظرف، آن را مى‏خريد يا نه مسلما جواب‏منفى است.

در مورد دو معيار عرف و انگيزه‏شخصى، بايد گفت آنچه را عرف، اساسى‏مى‏داند، تصريح آن توسط طرفين معامله‏لازم نيست; مثلا در عقد هبه، لازم نيست‏واهب تاكيد كند كه شخصيت طرف براى‏او مهم است. انگيزه شخصى را وقتى‏مى‏توان مؤثر دانست كه بنحوى به آن‏اشاره شده باشد. بيان انگيزه مى‏تواندصريح يا ضمنى باشد; مثلا" در موردظرف عتيقه، خريدار مى‏تواند وصف‏عتيقه بودن را هنگام معامله ذكر كند وبگويد "من اين گلدان عتيقه را به صد هزارتومان مى‏خرم" يا مى‏تواند وصف رابطور ضمنى در قصد مشترك خود باطرف ديگر وارد كرده و بگويد "من اين‏گلدان را براى كلكسيون عتيقه‏هاى خودمى‏خرم".

2- اشتباه، سبب عدم تطابق دو اراده ياعدم تحقق تراضى باشد; اشتباه وقتى باعث‏مخدوش شدن عقد مى‏گردد كه موجب‏دو سويه شدن اراده‏ها گردد; طورى كه دواراده بر يك مطلب توافق نكرده باشندصرف نظر از اينكه زمان ايجاد اشتباه درچه مرحله‏اى از معامله بوده است. اشتباه‏در مراحل مختلفى از سير تحولى معامله‏مى‏تواند صورت گيرد:

3- اشتباه در هنگام تصميم گرفتن: بطوركلى اشتباه به عنوان عيب اراده مى‏تواندمطرح شود – البته با داشتن شرايط ديگر ازجمله اساسى بودن – كه هنگام تصميم‏گرفتن رخ داده باشد و در اين باره بحثى‏نيست.

4- اشتباه در بيان اراده: گاهى اراده بطورصحيح به وجود مى‏آيد; اما هنگام بيان آن‏دچار اشتباه مى‏شوند; (26) مثلا" فروشنده،ثمن را به جاى صد هزار تومان، صد هزارريال ذكر مى‏كند. در اينجا بايد با مراجعه‏به عرف، بررسى كرد كه آيا اشتباه فوق، مانع از تراضى شده است‏يا خير; هر گاه ازاوضاع و احوال، چنين استنباط شود كه‏خريدار از غير واقعى بودن قيمت‏مى‏توانسته اطلاع يابد، مسلما چنين‏ادعايى در مورد اشتباه قابل قبول است وهمچنين است هر گاه فى و تعداد كالاى‏مورد معامله مشخص باشد و در بيان‏قيمت كل اشتباه رخ دهد. اما گاهى اشتباه‏در بيان اراده، واقعا باعث عدم تحقق‏تراضى مى‏گردد; مثلا هر گاه تفاوت‏قيمت واقعى مورد قصد فروشنده باقيمت‏بيان شده چندان زياد نباشد، طورى‏كه عرف از آن مسامحه كند، ادعاى‏فروشنده را در بروز اشتباه نبايدپذيرفت.

– اشتباه در انتقال اراده: در اين حالت،اراده صحيح بيان شده اما به عللى كه‏ناشى از طرف خطاب يا وسيله انتقال‏اراده است، مخاطب معنايى متفاوت ازآنچه بيان شده، استنباط مى‏كند; به عنوان‏مثال به‏علت‏خراب بودن سيم تلفن، درايجاب و قبول تلفنى، صداى فروشنده‏بخوبى به خريدار نمى‏رسد و به خريدار،ايجابى متفاوت از آنچه كه به او خطاب‏شده تفهيم مى‏شود. در اين حالت‏با توجه‏به اينكه در انتقال اراده، اشتباه رخ داده وايجاب و قبول بر چيز واحدى قرار نگرفته‏اصلا" توافقى انجام نشده است و صرف‏نظر از اينكه عامل ايجاد اشتباه، طرفين‏معامله باشند يا شخص ثالث و يا عامل‏خارجى، بايد ادعاى مبنى بر اشتباه هريك از طرفين را، موثر در عقددانست.

بطور كلى مى‏توان گفت اشتباه مختل‏كننده اراده، در هنگام تصميم گرفتن رخ‏مى‏دهد. چنين اشتباهى گاه مى‏تواند ازتحقق تراضى جلوگيرى كند و عقد را ازابتدا باطل سازد; گاه نيز تاثيرى در عقدندارد و آن وقتى است كه طرف ديگر،عرفا مى‏بايست از وقوع اشتباه در بيان،آگاه باشد. گاه نيز اشتباه در انتقال اراده‏است كه در اين صورت اساسا تراضى‏صورت نگرفته تا عقدى بر پايه آن تراضى‏حاصل شده باشد; لذا عقد را بايد باطل‏دانست.

6- اشتباه در قلمرو قصد مشترك قرارگيرد. مقاصد و نيات درونى، در صورتى‏در عالم حقوق اهميت پيدا مى‏كند كه‏بنوعى بيان شوند; بنابراين اشتباه وقتى‏مى‏تواند در عقد خلل وارد كند كه بيان‏شده و به اطلاع طرف مقابل برسد. بيان‏قصد و اراده مى‏تواند به دو صورت‏صريح و ضمنى باشد. هر گاه مشتبه‏مدعى اعلام اراده بطور ضمنى باشد،براى تشخيص آن بايد به عرف مراجعه‏كرد و اين مطلب را دريافت كه آيا يك فردمتعارف مى‏توانسته از گفته‏هاى طرف‏مقابل، اين اعلام ضمنى را استنباط كند ياخير؟

احكام اشتباه در موضوع عقد:

قصد و رضا دو عنصر تشكيل دهنده‏عقد هستند. هرگاه قصد در معامله موجودنباشد، چنين عقدى باطل‏است و به‏عبارت بهتر اصلا عقدى به وجود نيامده‏است. اما اگر رضاى تشكيل دهنده عقد،معيوب باشد، معامله غير نافذ مى‏شود ومى‏تواند با اجازه بعدى نافذ گردد و كليه‏اثرات عقد صحيح را به جاى گذارد. درخصوص اينكه اشتباه در موضوع عقد،مخدوش كننده قصد است‏يا رضا، و بروزآن موجب بطلان عقد مى‏گردد يا عدم‏نفوذ، اختلاف نظر وجود دارد.

در متون فقهى دو راه حل براى‏اشتباه در موضوع عقد، پيش بينى شده‏است:

1- بطلان

2- خيار

بطلان: بطلان در لغت "خلاف حق"است و در مقابل صحت قرار دارد واصولا" عملى حقوقى را گويند كه فاقدهرگونه اثر باشد. بطلان به دو صورت رخ‏مى‏دهد:

1- عملى خلاف قانون باشد و قانون‏آن را به رسميت نشناسد مثل قمار (27) .

2- اصل عمل، خلاف قانون نباشد;ليكن به جهتى از جهات، باطل باشد مثل‏بيع مجهول الثمن (28) .

فقه حنفى بين اين دو مورد فرق‏گذاشته اولى را فاسد و دومى را باطل‏دانسته است. با اين توضيح كه هر گاه اصل‏عملى خلاف قانون باشد، مثل نكاح بااقارب نسبى، چنين عقد نكاحى فاسداست. اما هرگاه عمل از اصل مطابق قانون‏باشد ولى به دلايلى و به علت وصفى كه‏پيدا كرده باطل شود، آن را باطل مى‏دانند.به همين جهت در تعريف "باطل"مى‏گويند: "ما كان مشروعا باصله،ممنوعا بوصفه". (29) موارد بطلان معامله در اثر اشتباه:اشتباه در موضوع عقد در موارد زيرموجب بطلان معامله مى‏گردد:

1- عدم وحدت و يگانگى موضوع‏عقد در ايجاب و قبول; مانند خريد خانه‏به جاى باغ، از آنجا كه باغ و خانه دوماهيت متفاوت دارند، بنابر اين قصد هريك از طرفين بر دو چيز متفاوت قرارگرفته و مطابقت ايجاب و قبول واقع‏نشده است. در بطلان چنين معامله‏اى‏شكى نيست و بايد گفت اصلا" عقدى به‏وجود نيامده است. در اينجا استناد به‏اشتباه جايى ندارد و همان عدم مطابقت‏ايجاب و قبول براى بطلان معامله كافى‏است.

متون فقهى در بيان اين حالت، مثال‏بيع تخم كراث به جاى تخم پياز راآورده‏اند. و در بطلان چنين بيعى اين گونه‏استناد شده كه بيع، بر تخم كراث واقع‏نشده و مقصود از بيع، آن نبوده است. (30)

2- اشتباه طرفين عقد در جنس‏موضوع عقد; يكى ديگر از مواردى كه‏اشتباه در آن سبب بطلان عقد مى‏گردد،"جنس" موضوع عقد است. "جنس" درلغت، عبارت است از آنچه كه شامل انواع‏متعدد باشد مثل جنس حيوان كه شامل‏انسان و ساير جانداران است. در اصطلاح‏منطق، "جنس" آن است كه شامل انواع،باشد (31) همچنين گفته شده جنس همان‏قسم است كه مترادف وجود، ماهيت وجوهر است. (32) با اين تعريف، جنس چيزى‏است كه وابسته به ماهيت‏شى‏ء است و باتغيير آن، ماهيت و جوهر شى‏ء متحول‏مى‏شود.

مرحوم كاشف الغطاء درباره جنس،الماس و شيشه را مثال زده چنين‏مى‏گويد: "اذا باع شيئا و بين جنسه فظهرالمبيع من غير ذلك الجنس بطل البيع، فلوباع زجاجا على انه الماس بطل. (33) شيشه والماس از نظر ماهيت دو چيز متفاوت‏هستند و فروش يكى به جاى ديگرى،باعث‏بطلان معامله به دليل عدم شمول"تجارة عن تراض" بر آن مى‏شود. بنابر اين‏جنس را بايد همان اوصاف اساسى وجوهرى موضوع عقد دانست كه با تغييردر آن، ماهيت موضوع عقد دگرگون‏مى‏شود.

با اين توضيحات، مى‏توان گفت هرگاه‏قصد طرفين در موضوع عقد يگانگى‏داشته باشد اما در اوصاف وخصوصيتهاى مورد معامله اشتباه صورت‏گيرد، چنين اشتباهى داراى چند حالت‏است: گاهى وصفى كه در مورد آن اشتباه‏رخ داده، از اوصاف جوهرى و تشكيل‏دهنده جنس موضوع عقد است كه بايد دراين مورد به بطلان عقد متوسل شد مثل‏اينكه گلدان نقره به جاى گلدان طلاخريدارى گردد. گاه نيز وصفى كه در آن‏اشتباه صورت گرفته از اوصاف عرضى‏موضوع عقد است كه در اين صورت راه‏حل ديگرى جز بطلان دارد، كه به آن اشاره‏خواهد شد.

خيار: خيار در لغت، اسم مصدر ازاختيار بوده داراى دو معنى است:

الف) انتخاب و قبول خير ، توانايى ياعدم توانايى برانجام كارى. خيار، اختياريك يا هر دو طرف عقد در فسخ معامله‏است، فسخ نيز نوعى ايقاع است كه درعقود نافذ و لازم، اعمال مى‏شود. مثلا" درعقد نكاح، كه عقدى لازم است، درصورت بروز عيوب خاصى در زوج(مانند عنن)، براى زوجه حق فسخ قرارداده شده است.

در خصوص مفهوم حقوقى خيار،شيخ انصارى آن را به معناى اراده وخواست‏يكى از دو طرف عقد در فسخ آن‏دانسته و آن را تسلط بر استقرار و ابقا وازاله و فسخ عقد مى‏داند. (34) خيار حقى‏است كه به يكى از طرفين عقد داده‏مى‏شود تا بتواند اثر عقد را از بين برده به‏حالت اول برگرداند.

خيار گاهى ناشى از قانون است وگاهى ناشى از شرط. خيار ناشى از قانون‏كه به آن خيار اصل هم مى‏گويند، عبارت‏است از خيارى كه به حكم قانون و بدون‏توافق طرفين معامله، وجود پيدا مى‏كندمثل خيار تاخير ثمن. خيار ناشى از شرططرفين، خيارى است كه به تراضى طرفين‏ايجاد مى‏شود; مثل خيار اشتراط كه براى‏يكى از طرفين در عقد قرار داده مى‏شود تاهر گاه به شرط حين العقد عمل شود،مشروطه له بتواند معامله را فسخ كند. ياخيار شرط كه در عقد بيع ممكن است‏به‏نفع يكى از طرفين عقد يا به نفع ثالث قرارداده شود كه طبق آن، مشروط له در مدت‏معينى حق فسخ معامله را داشته باشد.

قابل ذكر است كه خيار در عقودصحيح، موضوعيت پيدا مى‏كند و هر گاه‏عقدى باطل باشد در نظر گرفتن خيار براى‏طرفين، كارى لغو و بيهوده است.

مبناى خيارات، قاعده "لا ضرر" بوده‏مجراى آن هر جايى است كه از ادامه‏حيات عقد، ضررى متوجه يكى از طرفين‏عقد شود. خيارات در موارد نص، جارى‏مى‏شود و در هر موردى كه ضرر متوجه‏يكى از طرفين عقد شود، نمى‏توان اعمال‏خيار كرد. خيارات در فقه به ده موردمحصور شده‏اند كه در چهار مورد آنها،اشتباه طرفين يا يكى از آنها در موضوع‏عقد، باعث ايجاد حق فسخ براى طرف‏متضرر مى‏شود كه اين موارد عبارتند ازخيار غبن، عيب، تدليس، رويت و تخلف‏وصف.

تفاوت بطلان و خيار

در تفاوت اين دو بايد به نكات ذيل‏توجه داشت:

– در عقد باطل، عقد از ابتداى تشكيل‏اثر ندارد; اما در عقد قابل فسخ ، عقدتشكيل شده و داراى اثر است اما به يكى‏از طرفين، اين حق داده شده كه بتواندنيروى الزام آور عقدى را از بين ببرد.

– بطلان عقد در مورد عقود جايز ولازم، قابل تصور است مثل عقد وكالت كه‏از عقود جايز است و در صورت مسلوب‏الاراده بودن موكل در دادن وكالت، باطل‏است. اما خيار فسخ، تنها در عقود لازم،جارى است و در عقد جايز به خودى‏خود، حق فسخ براى دو طرف قرار داده‏شده و احتياج به بروز شرط خاصى‏ندارد.

– با توجه به دو تفاوت قبلى، مى‏توان‏گفت عقد قابل فسخ، از زمان تشكيل تازمان فسخ داراى اثر است; مثلا در عقدنكاح، اگر در صورت وجود عيب عنن درمرد، زوجه عقد را فسخ كند، از زمان انعقادعقد تا زمان فسخ، زوجه حق نفقه دارد.اما عقد باطل مانند مرده است و هيچ اثرى‏بر آن مترتب نيست.

قانون موضوعه:

مواد مختلفى از قانون مدنى به اشتباه‏در موضوع عقد و آثار آن پرداخته است.در تعدادى از اين مواد، حكم كلى اشتباه‏بيان و در تعدادى ديگر به موارد خاصى‏پرداخته شده است كه تحت عناوين‏مختلف از جمله خيارات و آثار اشتباه درموضوع عقد، مورد بحث قرار گرفته است.

موادى از قانون مدنى كه عام بوده‏حكم كلى اشتباه را بيان داشته‏اند، عبارتنداز مواد 199،200 و 201. ماده 199بطور كلى رضاى ناشى از اشتباه و اكراه راموجب غير نافذ بودن عقد بر شمرده‏شامل هر نوع اشتباهى مى‏داند. ماده 200ق.م، اختصاص به اشتباه در موضوع‏معامله دارد و اشتباه را وقتى موجب عدم‏نفوذ عقد مى‏داند كه مربوط به خودموضوع معامله باشد. ماده 201 نيز درخصوص اشتباه در شخص طرف عقد،اشتباه را مخل صحت عقد نمى‏داند; مگردر مواردى كه شخصيت طرف عقد، علت‏عمده انعقاد عقد باشد.

با توجه به اين مواد، مشخص مى‏گرددراه حلى كه قانون بطور كلى در مورداشتباه در موضوع معامله پيش بينى كرده،عدم نفوذ است. در مفهوم عدم نفوذ بايدگفت عقد نافذ، عقدى است كه بروز آثارآن محتاج به اجازه كسى نيست. اين واژه‏در برابر " عقد موقوف" (35) به كار مى‏رود.عقد موقوف عقدى است كه بروز اثر آن‏بطور كلى و جزئى موقوف بر اجازه‏باشد.

حالت عدم نفوذ كه عبارت است از"تزلزل يك عمل حقوقى به علت فقدان‏پاره‏اى از شرايط آن در حالى كه به صحت‏آن خلل نرساند، موجب بروز نوعى تزلزل‏در عمل حقوقى است" (36) بنابر اين در عقدغير نافذ، تمامى شرايط اساسى براى‏صحت وجود دارد غير از رضا. و هر گاه‏رضاى بعدى ضميمه آن شود، عقد كامل‏مى‏شود (37) و برخلاف عقد باطل كه بالقوه‏و بالفعل فاقد اثر است، عقد غير نافذبالقوه داراى اثر است; براى اينكه‏اين اثر بالقوه فعليت‏يابد، احتياج به اجازه‏است.

در تفاوت عدم نفوذ و خيار فسخ بايدگفت: تفاوت اصلى عقد غير نافذ وخيارى، در تاثير اجازه و اعمال خياراست. اگر صاحب اجازه، عقد غير نافذ رارد كند، رد او در عقد اثر قهقرايى دارد وعقد را از تاريخ انعقاد، مضمحل و نابودمى‏كند. اما هرگاه صاحب خيار آن رااعمال كرده و عقد را فسخ كند، اثر فسخ ازحين فسخ است و به گذشته بر نمى‏گردد.از طرفى خيار در عقدى قابل تصور است‏كه نافذ بوده و اثر داشته باشد اما; تنفيذ درعقدى متصور است كه هنوز اثرى ندارد وبراى جارى شدن اثر عقد، بايد اجازه نيزضميمه آن شود. همچنين در تفاوت ديگرعقد خيارى و عقد غير نافذ مى‏توان گفت‏كه با خيار، جلو اثر عقد گرفته مى‏شود و بااجازه و تنفيذ، عقد داراى اثر مى‏گردد.علاوه بر اين خيارات قابل اسقاط هستندو مطابق ماده 448 ق.م " سقوط تمام يابعضى از خيارات را مى‏توان در ضمن‏عقد شرط كرد". اما حق تنفيذ قابل اسقاطنيست و شخص نمى‏تواند بگويد من حق‏تنفيذ كليه معاملات فضولى را كه درخصوص اموال من اعمال مى‏شود، ازخود ساقط كردم; زيرا سلب حق بطوركلى بايد به حدى نرسد كه با صيانت‏شخص و شخصيت او مغايرت داشته‏باشد و هيچ كس نمى‏تواند حقوق‏خود را در سطح كلى و گسترده سلب‏نمايد. (38)

اما به هر حال خيار و تنفيذ، هر دو،حقى هستند كه براى شخص در نظر گرفته‏مى‏شود و از لفظ حق مى‏توان استنباط كرد كه قابل انتقال است و بعد از فوت‏صاحب خيار يا اجازه، به وراث او انتقال‏مى‏يابد; (39) مگر در خيار شرط كه ممكن‏است‏به نفع شخص ثالث‏بوده، مباشرت‏در آن قيد شده باشد كه در اين صورت‏قابل انتقال به ورثه نيست.

مفهوم عدم نفوذ در قانون مدنى:

در خصوص مفهوم اصطلاح "عدم‏نفوذ" در مواد 199 و 200 ق.م نظريات‏متفاوتى ابراز شده است:

– عده‏اى عقيده دارند كه منظورقانونگذار از "عدم نفوذ" در قانون مدنى،"بطلان" است و قانونگذار مسامحتا از اين‏عبارت استفاده كرده است. دكتر امامى ازطرفداران اين نظريه است كه اشتباه را چه‏در شخص طرف معامله، و چه در موضوع‏مورد معامله موجب بطلان عقد مى‏داند.در مورد اشتباه در ماهيت‏يا همان صفت‏اصلى مورد معامله، با استناد به قاعده "ماقصد لم يقع و ما وقع لم يقصد" و اينكه‏ماهيت موضوع قصد انشا قرار گرفته، بامورد معامله در خارج مطابقت ندارد، نظرخود را مستدل ساخته است. (40) دكتركاتوزيان نيز با اعتقاد به باطل بودن عقدى‏كه در آن اشتباه در ماهيت موضوع معامله‏يا شخصيت طرف عقد، رخ داده، اينگونه‏استدلال مى‏كند كه ماده 199، در مقام‏بيان عيوب رضا بوده و به كار بردن واژه"عدم نفوذ" بطور كلى براى عقد واقع شده‏از روى اكراه و اشتباه، سبب نمى‏شودآنچه موجب عيب رضاست‏به يك اندازه‏در اعتبار عقد اثر كند. يعنى چه بسا عاملى‏رضا را معيوب كند و اثر آن به حدى‏نباشد كه موجب بطلان عقد گردد.همچنانكه در اكراه ديده مى‏شود; اگر اكراه‏به حدى نباشد كه فرد را فاقد قصد كند،عقد باطل نيست‏بلكه با ضميمه شدن‏رضاى بعدى به آن، نفوذ پيدا مى‏كند وبالعكس، گاهى عيب رضا، موجب بطلان‏معامله مى‏گردد; مانند اشتباه در اوصاف‏اساسى مورد معامله. لذا اصطلاح "عدم‏نفوذ" به معنى عام خود شامل عقد بى اثراست و عقد بى اثر نيز شامل عقد غير نافذو عقد باطل مى‏شود (41) . از طرفداران ديگراين نظر، دكتر سيد حسين صفايى است كه‏اشتباه در موضوع معامله و همچنين‏شخصيت طرف عقد را اعث‏بطلان آن‏مى‏داند. (42)

بعضى از حقوقدانان عقيده دارند كه‏اصطلاح "عدم نفوذ" در قانون مدنى رابايد در معناى اصليش اعمال كرد. با اين‏استدلال كه مواد 199، 200 و 201 قانون‏مدنى، از قانون مدنى فرانسه اقتباس شده‏و بايد به همان معنى به كار رود. ازطرفداران اين نظريه مى‏توان به دكترامامى اشاره كرد. ايشان همچنانكه گفته‏شد، از طرفداران نظريه بطلان بوده‏ند امادر جلد چهارم حقوق مدنى خود، نظرى‏خلاف نظر قبل خود بيان كرده‏است واشتباه در ماهيت موضوع معامله وشخص طرف عقد را موجب عدم نفوذعقد دانسته چنين عقدى را قابل بطلان‏مى‏داند يعنى مشتبه مى‏تواند در خواست‏ابطال آن را كند. (43)

و بالاخره گروه سوم، قائل به تفكيك‏شده‏اند و برخى اشتباهات را باعث‏بطلان‏و تعدادى ديگر را موجب عدم نفوذ عقددانسته‏اند. دكتر مصطفى عدل با قائل‏شدن به اين تفكيك، اشتباه مؤثر در رضارا از نظر اندازه تاثير متفاوت دانسته عقيده‏دارد كه در بعضى موارد ممكن است‏اشتباه به اندازه‏اى باشد كه موجب فقدان‏رضايت گردد و در ديگر موارد، اشتباه‏آنقدر زياد نيست كه رضا را از بين ببرد;بلكه آن را معلول مى‏كند.

گاهى نيز اشتباه طورى است كه نه‏موجب فقدان و نه موجب معلول شدن‏رضا مى‏گردد. البته ايشان در نهايت، اشتباه‏در اوصاف اساسى موضوع عقد را باعث‏بطلان معامله دانسته و در استدلال خودبه مواد 339 ، 342 و 216 قانون مدنى‏استناد جسته است. (44)

دكتر شايگان نيز از اين نظر پيروى‏كرده، در توضيح قصد و رضا، هر دو را ازعناصر اراده دانسته و گفته است كه قصد ازشرايط لازم صحت عقد است; اما شرطكافى نيست و بايد همراه با رضا باشد.قصد فاقد مراتب است; اما رضا داراى‏مراتبى است. يعنى قصد، يا وجود دارد ويا وجود ندارد. اما رضا علاوه بر

 


پایان نامه بازدید : 74 یکشنبه 23 مهر 1396 زمان : 15:28 نظرات (0)

 

gl/l (1160)

عنوان طرح :

بهینه سازی عرضه آبزیان در میادین میوه و تره بار و فرآورده های کشاورزی شهرداری تهران :

مجری :

کنسرسیوم اتحادیه های سراسری آبزیان

(صیادی- سردابی- گرمابی )

تهیه و تدوین:

گروه مشترک اتحادیه های صیادی و سردابی و گرمابی

دی ماه 1384

طرح بهینه سازی عرضه آبزیان در سازمان میادین میوه و تره بار و فرآورده های کشاورزی شهرداری تهران

عناوین

1- مقدمه

2- اهداف تولید آبزیان در کشور

3- چالش های تولید و عرضه آبزیان

4- اتحادیه های تولید آبزیان

5- ارزیابی وضعیت موجود عرضه آبزیان در سازمان میادین و میوه و تره بار تهران

6- بهینه سازی عرضه آبزیان با ایجاد کنسرسیوم اتحادیه ها

بسمه تعالی

طرح بهینه سازی عرضه آبزیان در سازمان میادین میوه و تره بار و فرآورده های کشاورزی شهرداری تهران

1- مقدمه:

عرصه آبهای سرزمینی دریای خزر در شمال و دریای عمان و خلیج فارس در جنوب و وجود هزاران رشته رودخانه های فصلی و دائمی و بیش از 400 هزار عدد چشمه و قنات و چاه و بیش از 500 هزار هکتار دریاچه های طبیعی و مصنوعی و ذخیره گاههای آبی کشاورزی محدوده آبهای داخلی و هزاران هکتار اراضی کم بازده و بلا استفاده در عرصه داخلی و سواحل شمال و جنوب از قابلیت های بالقوه تولید آبزیان در کشور محسوب می شوند.

بر این اساس از چندین دهه قبل جهت توسعه تولید آبزیان از عرصه های دریایی و داخلی اقداماتی بعمل آمده است اما تا دوره منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی (سال 1357) گسترش آن قابل توجه نبوده است خصوصا این اقدامات در عرصه آبهای داخلی بسیار محدود و اندک گزارش شده است.

میزان تولید آبزیان در کشور ناشی از فعالیت های تکثیر و پرورش انواع آبزیان در محدوده آبهای داخلی و صید انواع آبزیان در محدوده آبهای شمال و جنوب در طول سالهای بعد از انقلاب از گسترش قابل توجهی تا به امروز برخوردار بوده است ادغام شرکت های شیلات شمال و جنوب و ایجاد شرکت سهامی شیلات ایران و الحاق آن به وزارت جهاد سازندگی در سال 1366 با پیشنهاد سران سه قوه و موافقت رهبر کبیر انقلاب اسلامی در واقع نقطه عطف و آغازین تحولات اساسی در گسترش تولید آّبزیان در عرصه آبهای شمال و جنوب و داخلی به شمار می رود بر این اساس از سال 1368 به بعد با تدوین و اجرای برنامه های پنجساله اول (1372-1368) و پنجساله دوم (1378-1374) و پنجساله سوم (1383-1379) و واگذاری کلیه امورات تصدی گری مربوط به صید و آبزی پروری به بخشهای خصوصی تولید آبزیان بشدت افزایش یافت.

بر طبق اطلاعات موجود در دوره منتهی به سال 1382 میزان کل تولید آبزیان در کشور 441836 تن گزارش گردید که 299128 تن به نسبت 6/67 درصد از کل تولید مربوط به آبهای جنوب و 32533 تن به نسبت 4/7 درصد مربوط به آبهای شمال و 110175 تن به نسبت 25 درصد مربوط به تکثیر و پرورش آبزیان در آبهای داخلی بوده است که بیش از 75 درصد تولید آبزیان درآبهای شمال و جنوب و بیش از 97 درصد تولید آبزیان ناشی از فعالیت های تکثیر و پرورش آبهای داخلی دردوره بعد از انقلاب خصوصا از سال 1366به بعد تحقق یافته است.

پیش بینی می شود که میزان تولید آبزیان در دوره بهره برداری 1384 به مرز 500 هزار تن برسد. با بررسی اطلاعات و آمار عملکرد تولید آبزیان در طی دهه گذشته هر چند صید انواع آبزیان در عرصه دریای خزر و خلیج فارس و دریای عمان در طول سالهای مختلف دستخوش تغییراتی بوده است، اما در عرصه آبزی پروری آبهای داخلی تحولات سریعی به وقوع پیوست و قابلیت های زیادی مورد شناسایی قرار گرفت که تنها بخش کوچکی از قابلیت های شناخته شده تاکنون بصورت ناقص مورد بهره برداری قرار گرفت هم اکنون بیش از 8000 واحد تولید در عرصه تکثیر و پرورش آبزیان در آبهای داخلی فعالیت دارند.

پیش بینی می شود که از برنامه پنجساله چهارم تا افق 1400 در عرصه آبزی پروری آبهای داخلی تحولات زیادی پیش رو خواهد بود که با تکمیل طرحهای موجود و ارتقاء سطح مدیریتی و دانش فنی بهره برداران و استفاده از تکنولوژی روز دنیا و اجرای طرحهای جدید و گسترش آبزی پروری در عرصه های دریایی و سواحل شمال و جنوب با تکیه بر سیاست های حمایتی دولت در تامین اعتبارات کم بهره و تضمین خرید محصول و اتخاذ سیاست های مناسب در بیمه محصولات و حمایت عملی از اتحادیه ها و تعاونیهای تولید کنندگان بخش و حمایت جدی در عرصه بازار و توزیع با حذف واسطه ها در این عرصه دگرگونیهای اساسی رخ خواهد داد بر این اساس قابلیت های زیادی برای تولید آبزیان در عرصه آبهای داخلی و دریایی وجود دارد ودستیابی به تولیدی بالاتر از یک میلیون تن در طی یک دهه آینده خیلی دور از ذهن و دسترس نخواهد بود.

2- اهداف تولید آبزیان در کشور:

مهمترین هدف های تولید آبزیان در کشور را می توان بشرح زیر دسته بندی و بیان نمود:

الف- امنیت غذایی جامعه:

مطابق سند چشم انداز 20 ساله نظام جمهوری اسلامی در بخش کشاورزی یکی از مهمترین اهداف تولید آبزیان در کشور موضوع امنیت غذایی است. بر این اساس گسترش تولید آبزیان یک ضرورت بنیادین محسوب می شود. بر طبق این دیدگاه آبزیان باید در سبد مصرف خانوارهای شهری و روستایی قرار داشته باشد.

ب- آبزیان بعنوان غذای سلامتی:

امروزه نقش مصرف آبزیان در سلامتی جامعه بر کسی پوشیده نیست و همواره مورد تاکید متخصصین علوم تغذیه و پزشکی می باشد. از این رو برای یک جامعه با نشاط و سلامت مصرف آبزیان نقش کلیدی ایفا می نماید.

ج- ایجاد اشتغال مولد و پایدار:

تولید آبزیان مانند بسیاری از فعالیت های تولیدی دیگر از قابلیت اشتغال زایی مولد و پایدار برخوردار است. بر طبق اطلاعات موجود تا سال 1382 جمعا تعداد 156470 نفر اشتغال مستقیم در محدوده آبهای شمال و جنوب و داخلی از طریق فعالیت های تولید آبزیان ایجاد شده است.

چنانچه اشتغال زایی غیر مستقیم ناشی از صنایع پسین و پیشین و بخشهای پشتیبانی و خدماتی و فنی و نهاده ای و … را به آن اضافه نمائیم میزان اشتغال زایی فعالیت تولید آبزیان هم اکنون به بیش از 250 هزار نفر بالغ می گردد.

بر این اساس با توجه به نقش موثر تولید آبزیان در ایجاد اشتغال مولد و پایدار برای تمامی سطوح نیروی انسانی و سطوح تحصیلی و با توجه به ضرورت ایجاد اشتغال بعنوان یک هدف ملی توسعه تولید آبزیان از دید ملی بسیار حائز اهمیت خواهد بود.

د- توسعه اقتصادی و اجتماعی منطقه ای:

قابلیت های تولید آبزیان در مناطق روستایی و کمتر توسعه یافته در طول سواحل شمال و جنوب و محدوده هایی از آبهای داخلی متمرکز گردیده است هرگونه سرمایه گذاری قطعا موجبات افزایش درآمد و پیشرفت اقتصادی و ایجاد اشتغال در این مناطق را در پی دارد و همچنین موجب توسعه روستایی و عمران و آبادی و پیشرفت های فرهنگی مناطق می گردد بر این اساس توسعه آبزیان بسیار مهم و حائز اهمیت تلقی می شود و نقش موثری در جلوگیری از مهاجرت ها و کاهش نرخ بیکاری مناطق روستایی و عشایری و کمتر توسعه یافته دارد.

هـ بهره برداری از قابلیت های منابع آبی:

بهره برداری از ذخایر آبزیان دریایی و آبهای طبیعی و نیمه طبیعی داخلی و بهره برداری از آبهای سطحی خارج از فصول زراعی در مراحل پرورش ماهیان گرمابی- بهره برداری از جریان آب های سطحی و چشمه ها و قنوات و چاهها در مراحل پرورش ماهیان سردابی و تلفیق فعالیت های آبزی پروری با منابع آب کشاورزی در راستای بهره برداری بهینه از این منابع بدون تعارض با سایر بخشها از قابلیت های تولید آبزیان می باشد که می توان بعنوان یک راهبرد مهم ملی در عرصه بهره برداری چند منظوره از منابع آب محسوب نمود. بر این اساس تولید آبزیان از درجه اهمیت بسیاری بالایی برخوردار می گردد.

و- بهره برداری از قابلیت های اراضی کم بازده و بلااستفاده:

توسعه آبزی پروری آب های داخلی و سواحل دریاهای شمال و جنوب در اراضی کم بازده یا بلااستفاده که قابلیت هیچگونه کاربری زراعی را ندارند صورت می گیرد.

بر این اساس از دیدگاه آمایش سرزمین فعالیت های تولید آبزیان در آبهای داخلی و ساحلی یک راهبرد اساسی در بهره برداری از اراضی کم بازده و با محدودیت های بافت – شوری و قلیائیت – زهکشی و … می باشد.

ز- منبع تأمین پروتئین حیوانی:

آبزیان بعنوان منبع ثالثی در تأمین پروتئین حیوانی جامعه نقش موثری دارد. دام و طیور و آبزیان سه منبع اصلی تولید پروتئین حیوانی می باشند با توجه به محدودیت های موجود در توسعه سایر منابع نقش تولید آبزیان بسیار مهم خواهد بود.

ح- افزایش درآمد ارزی:

برخی از انواع آبزیان از قابلیت های صادراتی مطلوبی برخوردارند. از این رو بخشی از فعالیت های تولیدی آبزیان می تواند با هدف توسعه صادراتی و افزایش درآمد ارزی صورت گیرد.

ط- افزایش درآمد کشاورزان:

پاره ای از طرحهای توسعه آبزیان در تلفیق با سایر فعالیت های بخش کشاورزی با استفاده دو منظوره و چند منظوره از منابع آب و اراضی این مزارع به اجرا در می آید که نقش بسیار مهمی در تولید و افزایش درآمد و افزایش بهره وری نیروی انسانی بهره برداران روستایی مناطق دارد.

ی- توسعه صنایع پیشین و پسین:

فعالیت های تولید آبزیان با صنایع مختلفی در فرآیند تولید تا توزیع برخوردار می باشند. از این روی گسترش تولید آبزیان گسترش صنایع پیشین و پسین را در پی خواهد داشت اساسا تولید آبزیان بدون تکمیل و ایجاد این صنایع پایدار نخواهد بود.

3- چالش های تولید و عرضه آبزیان:

فعالیت های تولید آبزیان در کشور با چالش های بسیار جدی مواجه می باشد که عمده ترین این چالش ها را می توان بشرح زیر خلاصه نمود:

الف- چالش ناشی از افزایش هزینه های تولید و صید از عرصه های داخلی و دریایی و کاهش درآمدها عمده ترین چالش طرحهای توسعه تولید آبزیان می باشد که باید مورد اهتمال جدی برنامه ریزان و سیاست گذاران و مدیران باشد بر این اساس سطح درآمد تولیدکنندگان و صیادان سال به سال کاهش یافته و توان اقتصادی آنها ضعیف و ضعیف تر گردیده است. ارتقاء سطح تکنولوژی و بهینه سازی ابزارها و امکانات و به روز کردن روشهای بهره برداری مطابق با استانداردهای روز جهان و ارتقاء سطح مدیریت های فنی بهره برداران و اجرای طرحهای مدیریت اصولی بر ذخایر آبزیان در جهت بهره برداری پایدار از آنها و توسعه صنایع پسین و پیشین خصوصا صنایع تولید خوراک آبزیان و صنایع فرآوری و بهینه سازی عرضه تولیدات آبزیان با حذف مطلق واسطه ها از این عرصه و توسعه تحقیقات کاربردی و توجه جدی به کارآیی آموزشها و تکمیل فرآیند تحقیقات و آموزش و ترویج تا سطح تولیدکنندگان و مصرف کنندگان آبزیان عمده ترین راهکارهای پایداری اقتصادی طرحهای تولید آبزیان می باشد.

ب- چالش ناشی از بازار و بازاریابی:

بازار و بازاریابی مهمترین حلقه برای تداوم توسعه تولید آبزیان می باشد. در واقع بازاریابی نتیجه عملکرد همه فعالیت های تولید و صید از نقطه آغازین تا زمانیکه محصول در دست مشتری میباشد بازاریابی واژه ای است که به فرآیند مدیریت مسئول برای پیدا کردن نیازمندیهای مصرف کننده و تامین نیازها به طور مطلوب و سودآوری ممکن اطلاق می شود بازاریابی از بنیان تولید یعنی مزرعه یا صیدگاه آغاز و تا جلب رضایت مشتری ادامه می یابد.

بر اساس این تعاریف رابطه بازار و تولید یا صید یک رابطه ارگانیک می باشد آنچه تا به امروز بر این عرصه گذشت هیچیک از این تعاریف فوق وجود خارجی ندارد. هم اکنون بازار مقوله جداگانه ای است ارتباط آن تنها در تولید صرف آبزیان توسط تولیدکنندگان و صیادان بوده است.

سرنوشت بازار توسط گروهی واسطه رقم می خورد که نه دغدغه تولید و مخاطرات تولید و صید و هزینه های آن را دارند نه دغدغه مصرف کنندگان.

بر این اساس نه منافع تولید کنندگان و صیادان حرمت گذاشته می شود و نه منافع مصرف کنندگان رعایت می گردد متاسفانه بازارهای داخلی در عرصه توزیع آبزیان از نظر ساختاری بسیار ناهنجار و تولیدشکن می باشد و سیاست های دولت علی رغم هدفمندی خوب آن متاسفانه عملا در گسترش این ناهنجاریها کمک های موثری نموده است. عملکرد سازمان میادین و میوه و تره شهرداری تهران و شهرداریهای بسیاری از نقاط ایران موید این نظر است. در چنین شرایطی واسطه ها روز به روز فربه تر و قدرتمندتر شده اند و تولیدکنندگان و صیادان روز به روز ضعیف و به عقب تر رفته اند.

این موضوع نشان می دهد که اولا طرحهای توسعه تولید آبزیان صرفا با نگاه درونی به تولید برنامه ریزی و به اجرا در می آیند و نگاهی همه جانبه ندارند ثانیا با توجه به ساختارهای موجود بازار و بازاریابی توسعه طرحهای تولید آبزیان صرفا موجب گسترش واسطه ها و تامین منافع آنها می گردد.

بر این اساس یکی از مهمترین و بزرگترین چالش تولید آبزیان بازار و بازاریابی خواهد بود تا زمانی که تولید و مصرف و تولیدکنندگان و صیادان مستقیما به مصرف کنندگان اتصال عملی نداشته باشند. تحقق اهداف عدالت خواهانه در این بخش میسر نخواهد بود واقعیت این است که گسترش واسطه ها در سایه سیاست های دولت بر خلاف همه اصول و منافع ملی و به دور از عدالت می باشد این نمی شود عده ای تولیدکننده و صیاد با زحمات و مشقات و تحمل مشکلات و معضلات تولید نمایند و عده ای فرصت طلب همانند علف های هرز سر برآورند و همه منافع آنها را به تاراج ببرند و روز به روز فربه تر شوند امروز واسطه ها در عرصه بازار و توزیع آبزیان دولتی را تشکیل داده اند و ادعای خدایی دارند متاسفانه در بخشی از بدنه دولت نفوذ یافته اند آیا اینها نمونه های عینی از مفاسد اقتصادی نیستند؟ که لزوما باید کالبد شکافی شده و غده های سرطانی به بیرون ریخته شوند.

آیا نباید فضای کنونی را تلطیف نمود و بنیانی نو بر آن کاشت که دیگر علف های هرز در آن نرویند؟

در کجای دنیا اینگونه عمل می شود که ما داریم عمل می کنیم راستی به کجا خواهیم رسید سر به روی کی داریم توسعه واسطه گری بازار نیست منافع نیست عدالت نیست هیچی نیست آیا لحظه ای در کنار تولیدکنندگان و صیادان نشسته ایم آیا به در دل آنها گوش داده ایم آیا داستانهای آنها از واسطه ها و واسطه گری را شنیده ایم آیا …

همانگونه که متعاقبا مورد بحث قرار خواهد گرفت تنها راهکار برون رفت از این جریان ضد ملی و ضد عدالت حضور قدرتمند اتحادیه های تولیدکنندگان و صیادان در عرصه بازار و بازاریابی محصول با حمایت های همه جانبه و قاطع دولت خواهد بود. اتحادیه های مرکزی آبزیان فقط یک سر نیستند همانگونه که بعدا این اتحادیه ها به لحاظ ساختاری تشریح می شوند اتحادیه های آبزیان یک اتحادیه با بنیادهای تولید و صید می باشند و مشروعیت آنها از واحدهای تولید و صید گرفته می شود نه صرفا یک اتحادیه صنفی که توسط گروهی خاص تشکیل شوند. تحقق اهداف توسعه آبزیان جز با حل این چالش بسیار مهم ممکن نخواهد بود از این رو سیاست های دولت لزوما باید در این راستا مورد بازنگری جدی قرار گیرد.

ج- چالش ناشی از مخاطرات محیطی تولید و صید:

طوفانهای سهمگین دریا – سیلابهای مخرب رودخانه ها – گسترش انواع آلودگیها در محیط های دریایی و حوزه رودخانه ها – خشکسالیها – تغییرات دمایی ناگهانی عمده ترین چالش های محیط طبیعی تولید و صید در عرصه آبهای داخلی و دریایی می باشند که موجب می شود اثرات سوءای بر میزان تولید و صید بر جای گذارد. تولیدی که از پس این مخاطرات حاصل می شود سپردنش به دست عده ای فرصت طلب برای عرضه عین بی انصافی و بی عدالتی است.

د- چالش ناشی از توسعه بیماریها:

تولید آبزیان چه در محیط های طبیعی یا محیط های مصنوعی پرورشی همواره با انواع بیماریها مواجه می باشند از این روی در فرآیند تولید و صید تا عرضه و توزیع باید همواره مورد نظارت قرار گیرند تا اولا تحت کنترل باشند ثانیا ماهی سالم به دست مصرف کننده نهایی برسد ثالثا از گسترش آن جلوگیری به عمل آید.

بر این اساس خدمات دامپزشکی از مرحله تولید تا صید تا عرضه در توزیع به بهترین نحو باید انجام شود و تمهیدات اساسی در مرحله توزیع به کار گرفته شود.

آنچه که در وضعیت موجود می گذرد علی رغم اقدامات مثبت انجام شده قدمهای اساسی تری باید برداشته شود در غیر اینصورت سلامت تولید و سلامت توزیع و در نهایت سلامت مصرف کننده نهایی در مخاطره قرار می گیرد.

توسعه نظام واسطه گری در عرصه توزیع آبزیان با سلامت مصرف کننده در تضاد بوده و خود سبب توسعه بیماریهای آبزیان می گردد.

حل این چالش بسیار مهم با ایجاد ساختار خدمات رسانی کارآمد دامپزشکی از مرحله تولید و صید و حمل و جابجایی و بسته بندی و نگهداری و فرآوری و توزیع و عرضه تا مصرف کننده آبزیان ممکن می باشد. ایجاد چنین ساختاری توسط واسطه ها اساسا قابل طرح نمی باشد و تنها از طریق اتحادیه ها ممکن می گردد از این روی حضور قدرتمند اتحادیه های تولیدکنندگان و صیادان در عرصه توزیع بازار بهترین راهکار این چالش با حمایت جدی دولت و سازمان دامپزشکی کشور محسوب می شود.

هـ چالش ناشی از ناکارآمدی نظام بانکی:

نظام بانکی کشور در عرصه خدمات رسانی به تولیدکنندگان و صیادان تاکنون ناکارآمد بوده است. بخشی از توسعه واسطه گری در نظام توزیع و عرضه آبزیان ناشی از ناکارآمدی نظام بانکی می باشد چگونه می شود این نظام در خدمت دلالان و واسطه ها قرار گیرد ولی برای تولیدکنندگان و صیادان ناکارآمد گردد از طریق همین نظام بانکی دلالان و واسطه ها بخشی از تولید و صید را پیش خرید می نمایند و تولیدکنندگان و صیادان برای تامین نقدینگی مجبور به پیش فروش می شوند شرایط خرید و فروش به گونه ای است که سود قاطع متوجه واسطه ها می شود از این روی اصلاح نظام بانکی یک ضرورت بنیادین می باشد که باید در تمامی فرآیند تولید تا صید تا عرضه و توزیع و فرآوری حضور قوی داشته باشد.

ز- چالش ناشی از تقاضای آبزیان:

میانگین مصرف سرانه آبزیان در ایران حدود 5 کیلوگرم می باشد و در شهر تهران به حدود 7 کیلوگرم برآورد می شود. مصرف سرانه آبزیان در اغلب کشورهای دنیا بسیار بالاتر از حدود فوق می باشد در مقایسه با میانگین مصرف سرانه قاره آسیا و دنیا در سطح بسیار پایین تری قرار دارد. رویکرد برنامه های توسعه دستیابی به میانگین مصرف سرانه درحدود 11-10 کیلوگرم می باشد. برای دستیابی به این هدف میانگین مصرف سرانه در شهر تهران باید به دو برابر وضع موجود افزایش یابد. بر این اساس شهر تهران مهمترین بازار هدف برای تولیدات آبزیان می باشد. بهبود کیفیت تولید و عرضه آبزیان – تنوع محصولات آبزیان – ایجاد سیستم نظارتی کامل بر فرآیند تولید تا عرضه آبزیان – متعادل بودن قیمت انواع آبزیان – توزیع تمام فصل آبزیان – گسترش مکانهای توزیع آبزیان – اتخاذ تدابیر و سیاست های مناسب در توزیع آبزیان – آموزشهای کاربردی مناسب در طبخ آبزیان – ترویج مصرف آبزیان – مطالعه جامعه مصرف کننده و شناخت از نیازهای آنها از مهمترین راهکارهای افزایش مصرف آبزیان به منظور برون رفت از چالش تقاضا برای آبزیان در داخل کشور خصوصا در کلان شهر تهران می باشد. چنین راهکارهایی قطعا باید در نظام عرضه و توزیع طراحی و به اجرا در آید که در وضعیت موجود با حاکم بودن واسطه ها و دلالان شکل نخواهد گرفت از این روی حذف کامل واسطه ها در فرآیند تولید تا مصرف یک ضرورت بنیادین محسوب می شود که باید مورد توجه برنامه ریزان و سیاست گذاران قرار گیرد.

ح- چالش ناشی از افت کیفیت آبزیان:

کیفیت گوشت آبزیان از مولفه های بسیار و با اهمیت و موضوعی اساسی است نقش کیفیت در توسعه مصرف و بازاریابی و سلامت بسیار حائز اهمیت می باشد. کیفیت همواره بر قیمت ارجحیت دارد اساسا کیفیت تعیین کننده قیمت می باشد تعامل بین کیفیت و قیمت دو موضوع کلیدی برای انتخاب مصرف کننده می باشد. کیفیت یک موضوع چند وجهی است عوامل و مسائل زیادی در کیفیت گوشت آبزیان نقش دارند. نوع گونه آبزی – روشهای صید و پرورش – روشهای حمل و نقل و جابجایی – روشهای فرآوری – روشهای جمع آوری محصول – روشهای نگهداری – روشهای بسته بندی و رقم بندی – روشهای عرضه و توزیع – روشهای طبخ همه و همه از عوامل موثر در کیفیت می باشند که در هر مرحله استانداردهای خود را دارا می باشند. از این رو تعریف و اجرای استانداردها در هر مرحله از فرآیند تولید تا صید تا توزیع تا مصرف در ارتقاء کیفیت آبزیان یک ضرورت بنیادین محسوب می شود.

از این رو کیفیت نهایی محصول در طی یک فرآیند بهم پیوسته از بنیاد تولید تا مصرف رقم می خورد. در وضعیت موجود چنین ساختاری اساسا وجود ندارد بلکه بر عکس گسترش واسطه گری کیفیت را بشدت تحت شعاع قرار داده است.

افت کیفیت در حلقه توزیع را سبب گردیده است دلیل و مدارک زیادی برای اثبات این ادعا وجود دارد افت کیفیت ناشی از تسلط واسطه گری چالش جدی طرحهای توسعه آبزیان و ارتقاء سطح مصرف سرانه آبزیان می باشد.

ط- چالش ناشی از سیاست های یک جانبه گرایی دولت:

سیاست های دولت هیچ وقت در فضای باز و شفاف مورد نقد قرار نگرفته است. اساسا تولید کنندگان هیچ جایگاهی در فرآیند تصمیم سازی و سیاستگذاری و برنامه ریزی ندارند و نگاه به اتحادیه های تولیدکنندگان یک نگاه ابزاری و سیاسی است تاکنون این نگاه راهبردی نبوده است. از این رو وقتی سیاست های دولت در میدان عمل قرار می گیرند کارآیی و کارآمدی لازم و کافی را ندارند و رشد واسطه گری در واقع نتیجه کارکرد همین سیاست ها و برنامه های دولت می باشد تمام آئین نامه ها و مقررات نگاه یک سویه به تولید دارند.

چالشهای ناشی از ضعف های تحقیقاتی و آموزشی و ترویجی و ملاحظه زیست محیطی در فرآیند تولید تا صید تا توزیع و مصرف از چالش های مهم دیگری است که طرح های تولید آبزیان با آن مواجه می باشند.

4- اتحادیه های تولید آبزیان:

یکی از دستاوردهای مهم دهه گذشته در روند توسعه طرح های تولید و صید آبزیان ایجاد تشکلها و تعاونیها و اتحادیه های تولیدکنندگان آبزیان د رسراسر کشور می باشد که با همت تولیدکنندگان و بهره برداران و حمایت های سازمان شیلات ایران و وزارت تعاون شکل گرفته است.

بر طبق اطلاعات موجود تا سال 1382 تعداد 156470 پرورش دهنده آبزیان و صیاد آبهای داخلی و صیادان آبهای شمال و جنوب در قالب 517 تعاونی تولیدکنندگان آبزیان سازماندهی شده اند بر حسب نوع فعالیت اتحادیه مرکزی تولیدکنندگان آبزیان به شرح زیر ایجاد گردید:

الف- اتحادیه سراسری صیادی متشکل از اتحادیه های صیادی استانهای ساحلی شمال و جنوب و کلیه تعاونی های صیادی هر یک از مناطق ساحلی شمال و جنوب و فعالیت این اتحادیه در امورات پشتیبانی و خدماتی صید از دریاهای شمال و جنوب خلاصه می شود.

ب- اتحادیه سراسری تولیدکنندگان ماهیان گرمابی:

این اتحادیه متشکل از اتحادیه های گرمابی استانی و تعاونیهای پرورش دهندگان ماهیان گرمابی شهرستانها و استانها می باشد که در امورات پشتیبانی و خدماتی تکثیر و پرورش انواع ماهیان گرمابی مزارع پرورشی و صید از ذخیره گاههای آبی داخلی فعالیت دارد.

ج- اتحادیه سراسری تولیدکنندگان ماهیان سردابی:

این اتحادیه متشکل از اتحادیه ها و تعاونیهای استانی و شهرستانی تولیدکنندگان ماهیان سردابی (پرورش دهندگان ماهی قزل آلا) می باشد که در امور پشتیبانی و خدمات رسانی واحدهای تکثیر و پرورش ماهی قزل آلا فعالیت دارد.

د- اتحادیه سراسری تولیدکنندگان میگو و سایر آبزیان:

این اتحادیه متشکل از اتحادیه ها و تعاونیهای استانی و شهرستانی تولیدکنندگان میگو می باشد که در امور پشتیبانی و خدمات رسانی به واحدهای تکثیر و پرورش میگو فعالیت دارد.

بر این اساس در زمینه آبزیان چهار اتحادیه سراسری شکل گرفته است که در برگیرنده تمامی واحدهای تولید و صید در قالب اتحادیه ها و تعاونیهای استانی و شهرستانی و منطقه ای می باشد. سه اتحادیه صیادی و گرمابی و سردابی در زمینه انواع ماهیان آبهای داخلی و دریایی فعالیت دارند و یک اتحادیه صرفا در زمینه تکثیر و پرورش میگو سازماندهی شده است.

به منظور روشن شدن ساختار تشکیلاتی اتحادیه ها، اتحادیه سراسری شرکتهای تعاونی تکثیر و پرورش ماهیان سردابی بعنوان نمونه مورد بررسی قرار می گیرد.

اتحادیه سراسری شرکت های تعاونی تکثیر و پرورش ماهیان سردابی کشور در سال 1378 تحت شماره 157919 با موافقت سازمان شیلات ایران و مجوز وزارت تعاون در اداره ثبت شرکتها به ثبت رسیده است زیر مجموعه این اتحادیه بشرح زیر می باشد:

1- اتحادیه تولیدکنندگان ماهی استان فارس

2- اتحادیه تولیدکنندگان ماهیان سردابی استان چهارمحال و بختیاری

3- تعاونی تولیدکنندگان ماهی استان اصفهان

4- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی استان لرستان

5- تعاونی تولیدکنندگان ماهی استان تهران

6- تعاونی تولیدکنندگان ماهی استان خراسان

7- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی استان همدان

8- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی استان گیلان

9- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی استان آذربایجان غربی

10- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی استان آذربایجان شرقی

11- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی استان اردبیل

12- تعاونی تولیدکنندگان ماهی استان گلستان

13- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی شهرستان ساری

14- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی شهرستان آمل

15- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی هراز – آمل

16- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی شهرستان نوشهر

17- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی آبزی پروری خزر تنکابن و رامسر

18- تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی استان ایلام

19- تعاونی تولیدکنندگان ماهی استان یزد

20- تعاونی تولیدکنندگان ماهی استان قزوین

به منظور بررسی بیشتر اعضاء تعاونی پرورش دهندگان ماهی سردابی هراز – آمل معرفی می گردد.

تعاونی تولیدکنندگان ماهی سردابی هراز در محور هراز از شهرستان آمل و در بخش لاریجان قرار گرفته است که آخرین اعضاء و تولید آنها در دوره بهره برداری 1383 بشرح زیر می باشد:

1- شرکت قزل آلای آناتوس لاسم با تولید 10 تن پرواری و 5/1 میلیون تخم چشم زده و 2 میلیون لار و بچه ماهی

2- مزرعه برادران آیتی با تولید 5/12 تن پرواری

3- مزرعه برادران قادی با تولید 150 تن پرواری و 7 میلیون تخم چشم زده و 6 میلیون لار و بچه ماهی

4- شرکت قزل سراب با تولید 210 تن پرواری

5- شرکت قزل آلای کوهستان شمال با تولید 80 تن پرواری

6- شرکت آسک قزل با تولید 20 تن پرواری

7- شرکت قزل کاج با تولید 70 تن پرواری و 5/0 میلیون لار و بچه ماهی

8- شرکت رنگین ماهی با تولید 180 تن پرواری و 9 میلیون تخم چشم زده و 5/2 میلیون لار و بچه ماهی

9- شرکت قزل نیاک با تولید 65 تن پرواری

10- شرکت نسیم هراز با تولید 70 تن پرواری

11- تعاونی چند منظوره نیاک با تولید 85 تن پرواری و 5/6 میلیون تخم چشم زده و 6/2 میلیون لار و بچه ماهی

12- تعاونی 504 پارس قزل با تولید 210 تن پرواری و 14 میلیون تخم چشم زده و 2 میلیون لار و بچه ماهی

13- شرکت لار قزل با تولید 195 تن پرواری

14- شرکت قزل کوهپایه با تولید 120 تن پرواری و 8/1 میلیون تخم چشم زده و 8/1 میلیون لار و بچه ماهی

15- شرکت هراز گستر لار با تولید 100 تن پرواری

16- شرکت تعاونی قزل لاریجان گزنگ با تولید 40 تن پرواری

17- شرکت نل قزل با تولید 65 تن پرواری و 10 میلیون تخم چشم زده و 2 میلیون لار و بچه ماهی

18- برادران حسین و حسن بزرگی با تولید 150 تن پرواری و 22 میلیون تخم چشم زده و 8/1 میلیون لار و بچه ماهی

19- شرکت تعاونی قزل وانا با تولید 170 تن پرواری و 7/2 میلیون تخم چشم زده و 7/1 میلیون لار و بچه ماهی

20- شرکت قزل ماهی هزار و یک با تولید 43 تن پرواری

21- شرکت رنگین وانا با تولید 120 تن پرواری

22- شرکت آبگون قزل با تولید 110 تن پرواری

23- مزرعه محمد اکبری با تولید 100 تن پرواری

24- شرکت زرقزل با تولید 80 تن پرواری و 5/1 میلیون تخم چشم زده و یک میلیون لار و بچه ماهی

25- مزرعه ایرج قاسمی در دست احداث

26- شرکت تعاونی شاه هراز در دست احداث

27- شرکت فیره در دست احداث

28- مزرعه برادران صفایی در دست احداث

جمعا از تعداد 24 مزرعه فعال در دوره بهره برداری 1383 به میزان 5/2455 تن ماهی پرواری و 76 میلیون عدد تخم چشم زده و 9/23 میلیون قطعه لار و بچه ماهی تولید گردیده است.

بر این اساس تعاونی هراز بعنوان یکی از اعضاء و سهامداران اتحادیه سراسری از تعداد 28 مزرعه بزرگ و کوچک با تولیدی موثر و قابل توجه تشکیل یافته است و بقیه اعضاء اتحادیه به همین شکل هر یک دهها مزرعه کوچک و بزرگ را تحت پوشش قرار می دهند.

بنابراین در یک جمع بندی می توان گفت که اتحادیه های سراسری آبزیان صرفا یک اتحادیه صنفی که توسط گروهی خاص با هدفی محدود به منظور مقاصد سیاسی تشکیل شده اند نیست بلکه اتحادیه های آبزیان تماما اتحادیه های تولیدکنندگان آبزیان می باشند که به منظور ارائه خدمات و پشتیبانی های فنی و تدارکاتی و نهاده ای و دخل و تصرف در نظام عرضه و توزیع آبزیان توسط تولیدکنندگان و صیادان ایجاد گردیده است.

5- ارزیابی وضعیت موجود عرضه آبزیان در سازمان میادین و میوه و تره بار تهران :

مهمترین و اساسی ترین مرحله بعد از تولید و صید مرحله توزیع و عرضه آن می باشد همانگونه که اشاره گردید این مرحله در واقع آیینه تمام نمای همه فعالیت های فرآیند تولید و صید محسوب می شود. انواع آبزیان و ماهیان بعد از صید مستقیما یا غیر مستقیم (به شکل فرآوری شده) وارد سیستم توزیع می گردند. بازارهای محلی واقع در مناطق صیادی یا آبادیها و شهرهای حوزه واحدهای تولید اولین بازار هدف تولیدکنندگان و صیادان محسوب می شود. از این رو ابتداعاً این بازارها مورد هدف می باشند و سپس به سایر بازارها عرضه صورت می گیرد.

انواع آبزیان به اشکال مختلف فرآوری شده، کنسروی و تازه و در سالهای اخیر زنده توزیع می شوند و یا ممکن است به خارج از کشور صادر گردند.

بر طبق اطلاعات موجود بیش از 150 هزار تن ماهی به نسبت حدود 50 درصد از کل تولید و صید قابل مصرف به تهران حمل می گردد. حدود 75 هزار تن از آنها در سطح شهر تهران و مابقی به سایر شهرستانها و استانهای کشور مجدداً ترانزیت می شود. به عبارت دیگر تهران مرکز دادوستد اصلی برای انواع ماهیان به شمار می رود.

در توزیع این حجم از ماهیان سهم تولیدکننده ها و صیادان بصورت عرضه مستقیم بسیار ناچیز بوده و به میزان کمتر از 3000 تن یعنی 2 درصد می باشد و بیش از 98 درصد توزیع توسط واسطه ها یا واسطه در واسطه ها و یا شکلی از این قبیل صورت می گیرد.

ارزیابی ها نشان می دهد که سازمان میادین میوه و تره بار تهران عمده ترین و موثرترین نقش را در فرآیند عرضه و توزیع آبزیان بعهده دارند. عمده ترین میادین توزیع و عرضه آبزیان تحت پوشش سازمان میادین میوه و تره شهرداری تهران بشرح زیر می باشد:

1- میدان بعثت با دهها غرفه عرضه کلی انواع ماهیان و آبزیان صورت می گیرد.

2- میدان لواسانی با تعداد یک غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

3- میدان جلال آل احمد با تعداد 5 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

4- میدان صادقیه با تعداد 3 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

5- میدان پارک ملت با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

6- میدان اختیاریه با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

7- میدان زرگنده با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

8- میدان شهرک قدس با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

9- میدان شهرک چشمه با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

10- میدان تهرانسر با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

11- میدان آزادگان با تعداد 2 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

12- میدان آزادی با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

13- میدان اکباتان با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

14- میدان فردیس با تعداد 2 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

15- میدان مجیدیه با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

16- میدان شهرآراء با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

17- میدان ازگل با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

18- میدان پونک با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

19- میدان کرمان با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

20- میدان بهاره با تعداد 2 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

21- میدان کارون با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

22- میدان پیروزی با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

23- میدان بلوار پروین با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

24- میدان شهید محلاتی با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

25- میدان نصر با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

26- میدان بیمه با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

27- میدان یادگار امام با تعداد 1 غرفه عرضه مستقیم به مصرف کنندگان

بر اساس اطلاعات موجود بیش از 90 درصد آبزیان و ماهیانی که به تهران ترانسپورت می شوند از مبادی غرفه های سازمان میادین میوه و تره بار شهرداری تهران عبور می نمایند.

فلسفه وجودی سازمان میادین میوه و تره بار شهرداری تهران بر عرضه مستقیم انواع محصولات و تولیدات بخشهای کشاورزی توسط تولیدکنندگان بخش بدون واسطه و رساندن آن به دست مصرف کنندگان نهایی است که کیفیت و قیمت و تعامل منافع تولیدکنندگان و مصرف کنندگان مولفه های اصلی این سیستم می باشد. در واقع مبانی وجودی سازمان میادین بر حذف مطلق واسطه ها و واسطه گری استوار می باشد. این هدف گذاری که موجبات ایجاد و شکل گیری سازمان میادین گردیده است. از بعد منافع ملی بسیار پسندیده و با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه ما بسیار کارساز می باشد. بر این اساس سرمایه گذاری بسیار کلانی برای احداث و توسعه میادین مختلف در دو دهه اخیر بعمل آمده است و بر طبق اطلاعات موجود توسعه این میادین همچنان در دستور کار قرار دارد.

عملکرد سازمان میادین میوه و تره بار تهران را می توان در دو بخش نقاط قوت و نقاط ضعف جمع بندی و ارزیابی نمود:

الف- نقاط قوت:

1- در طی دو دهه گذشته سرمایه گذاری کلانی برای مطالعات و احداث و توسعه و بهره برداری میادین عرضه مستقیم تولیدات کشاورزی بعمل آمده است و طی آن دهها میدان یا بازار متمرکز با صدها غرفه توزیع مستقیم ایجاد گردیده اند و دهها غرفه به امر توزیع انواع آبزیان اختصاص یافته است.

2- احداث هر یک از میادین با مطالعات و اجرای مهندسی همراه بوده است. از این رو از ساختار فیزیکی مناسبی برخوردارند.

3- پراکنش جغرافیایی میادین به گونه ای است که فاصله مصرف کنندگان تا محلهای عرضه را کوتاه می نماید. در واقع دسترسی مصرف کنندگان برای تامین نیاز را آسان نموده است.

4- نظارت های مستمری توسط مدیریت و کارشناسان سازمان میادین بر کلیه غرف آبزیان صورت می گیرد و همواره غرفه ها ارزشیابی می شوند.

5- توزیع آبزیان تقریبا در اغلب میادین میوه و تره بار موجود به اشکال مختلف منجمد و کنسرو وتازه یا زنده انجام می شود.

6- طرحهای متنوعی برای گسترش سطح توزیع آبزیان توسط سازمان میادین در دست مطالعه یا اجرا می باشد که می تواند تاثیرات مثبتی به جای گذارد.

ب- نقاط ضعف:

علاوه بر نقاط قوت، نقاط ضعف زیادی بر عملکرد سازمان میادین وجود دارد که عمده ترین این نقاط عبارتند از:

1- هر چند مبانی وجودی سازمان میادین بر حذف واسطه گری است اما عملا این هدف بسیار مهم به وقوع نپیوسته است و توسعه واسطه گری را سبب شده است. همه چیز در این سازمان بصورت شکلی و تئوری تعریف شده است اما عملا تولیدکنندگان جایگاهی ندارند این واسطه ها هستند که بصورت پوششی عمل می نمایند.

2- هیچ رابطه ارگانیکی بین فرآیند تولید و صید از یک طرف و عرضه از طرف دیگر وجود ندارد. این رابطه منطقا بایستی توسط تشکلهای تولیدکنندگان (تعاونیها و اتحادیه ها) پوشش داده شود که متاسفانه توسط واسطه ها پر شده است. از این رو در چنین ساختار توزیعی مولفه های قیمت و کیفیت هیچ گونه جایگاهی پیدا نمی کند.

محصول آبزیان توسط واسطه ها خریداری و به واسطه های دیگری بفروش می رسد و پس از آن وارد سیستم عرضه می شود یعنی در فاصله صید یا تولید تا توزیع عمدتا چندین واسطه وجود دارد. چگونه می شود در چنین ساختاری مولفه های قیمت و کیفیت را اجرایی نمود؟ بر این اساس چگونه هدف سازمان می تواند محقق گردد؟

3- آیا اساساً می توان تولیدکنندگان بعنوان یک شخصیت حقیقی را مستقیما در جایگاه توزیع قرار داد؟ عملکرد سازمان میادین تاکنون نشان می دهد که این هدف عملا به وقوع نمی پیوند. هر چند بصورت موردی می توان مصداقی برای آن یافت اما در کلیت چنین امری تاکنون متحقق نشده است و همواره واسطه ها نقش تولیدکنندگان را بازی کردند.

4- انواع آبزیان عرضه شده در سطح عرف خرده فروشی میادین سطح شهر تهران از طریق غرفه عمده فروشی میدان بعثت تأمین می شود. به عبارت دیگر چنانچه همه چیز درست باشد و عملا آنگونه که تعریف شده اتفاق بیافتد این عمل به معنای این است که انواع ماهی و آبزیان یک بار به سطح غرفه میدان بعثت می رسد و پس از افزایش 10-7 درصدی به سطح غرف خرده فروشی توزیع می شود. هر چند عملا قبل از عمده فروشی بعثت فعالیت های زیادی توسط گروه واسطه گری برای خرید و پیش خرید محصول ا نجام می شود یعنی واسطه اول به واسطه دوم و سپس به واسطه سوم می رسد. چنانچه در این فاصله برای هر یک 10-7 درصد نرخ سود در نظر گرفته شود حداقل 30 درصد افزایش قیمت وجود خواهد داشت و گاهاً ممکن است این نرخ به بیش از 50 درصد برسد شرایطی که واسطه ها در مواقع مختلف سال ایجاد می کنند و مشکلاتی که تولیدکنندگان آبزیان در تامین نقدینگی پیدا می کنند و شرایط کاذبی که توسط واسطه ها بوجود می آید از عواملی هستند که فاصله تولید تا عرضه شکاف بزرگی ایجاد شود و عمده ترین نفع را واسطه ها می برند بر این اساس منافع تولیدکنندگان آبزیان و منافع مصرف کنندگان به نفع واسطه ها مصادره شده است. در چنین اوضاع و احوالی هر چه فعالیت های تولید آبزیان گسترش می یابد واسطه گری توسعه یافته و منافع بحق تولیدکنندگان توسط گروهی خاص پایمال می شود.

آیا نباید فکر اساسی برای این معضل بزرگ شود و اقدام عملی برای برچیدن بساط واسطه گری بی منطق موجود صورت گیرد؟

چرا اینگونه اعمال در سازمان میادین توسعه یافته است؟

5- کیفیت محصول یک موضوع چند وجهی است بخش عمده وجوه کیفیتی در فرآیند تولید و صید و بسته بندی و حمل و جابجایی و نگهداری باید جستجو نمود از طرفی هیچ رابطه ارگانیکی بین فرآیند تولید و صید تا محل های عرضه وجود ندارد. بر این اساس نمی توان کیفیت را فقط در زمان عرضه جستجو نمود.

بنابراین عرضه محصولی با کیفیت مطلوب بعنوان یکی از اهداف و مبانی وجودی سازمان میادین عملا امکان پذیر نمی گردد.

6- بنظر می رسد اراده و منافع بخشی از بدنه سازمان میادین در توسعه واسطه گری است. از این رو واسطه ها با پوشش تولیدکنندگان تمامی جایگاههای عرضه را به خود اختصاص داده اند.

7- مزایده یا واگذاری غرفه ها فرصتی مناسب برای واسطه هاست که با خریداری پروانه های بهره برداری از تولیدکنندگان که با پشتیبانی بخشی از بدنه درونی سازمان در جایگاه تولیدکنندگان قرار می گیرند از دیگر عوامل توسعه واسطه گری محسوب می شود.

بر طبق اطلاعات واصله از اتحادیه ها و تعاونیهای استانی و منطقه ای وقتی که نامه شماره برای واگذاری غرفه ها در دوره بهره برداری 85-84 ابلاغ گردید قبل از رسیدن این نامه به ادارات کل و نمایندگی شیلات استانها و مناطق کشور واسطه ها در مناطق حضور یافتند و اقدام به پیش خرید پروانه های بهره برداری تولیدکنندگان ماهیان سردابی تا سقف 5/1 میلیون تومان و اجاره ماهیانه ای تا سقف 150 هزار تومان برای هر پروانه گزارش شده است.

فرض بر این باشد که همه چیز به درستی انجام شود و تولیدکنندگان و صیادان آبزیان همه غرفه ها را در اختیار گیرند دلایل متعددی وجود دارد که این اقدام سازمان میادین را در ابهام قرار می دهد مگر اینکه واقعیت های موجود را به گونه دیگری تفسیر کنیم. عمده ترین دلایل رد واگذاری غرفه ها به تولیدکنندگان حقوقی و حقیقی اعم از پرورش دهندگان و صیادان آبزیان بشرح زیر می توان مطرح نمود:

الف- اساساً غرفه داری یک کار تخصصی است. مناسبات و تجربه تولیدکننده برای تولید بنیاد شده است. هیچ وقت یک تولیدکننده نمی تواند برای یک دوره کوتاه 10 ماهه مدیریت صحیح و اصولی در غرفه اعمال نماید.

ب- تعداد غرفه های موجود برای واگذاری حداکثر 50 غرفه می باشد. این در حالیست که تعداد پرورش دهندگان ماهیان سردابی و گرمابی هم اکنون بیش از 8000 واحد بوده و تعداد واحدهای صیادی بیش از دهها هزار واحد صید در شمال و جنوب می باشد.

فرض بر این باشد که اطلاع رسانی به موقع انجام شود که اساساً هیچ وقت این گونه نبوده است چگونه می توان در بین این جامعه که بیش از دهها هزار واحد تولید و صید وجود دارد تعداد 50 واحد مناسب را برگزید و عدالت را رعایت نمود آیا درخواستهای واصله برای آن سازمان با تعداد واحدهای موجود سنخیتی دارد یا توجیه می کنیم به اینکه بقیه متقاضی نبوده اند که اصلا اینگونه نیست.

ج- فرض بر این باشد که تعداد 50 واحد تولید و صید برای عرضه آبزیان انتخاب گردیدند بررسی شود که این تعداد واحدها از چه پراکنش جغرافیایی برخوردارند. اغلب واحدهای تولید مربوط به اطراف تهران یا نزدیک به شهر تهران خواهند بود یا واحدهای بزرگی که در سطح شهرستانها و استانها فعالیت دارند اینها که مشکلات و معضلات فروش را هم اکنون کمتر پیدا می کنند واحدهای دور افتاده که لقمه چرم و نرم واسطه ها هستند چرا مورد هدف قرار نمی گیرند.

د- میانگین فروش روزانه هر غرفه برحسب موقعیت مکانی و نوع مدیریتی که در غرفه اعمال می شود و میزان پشتیبانی که از غرفه صورت می گیرد در فصول مختلف با هم فرق دارد. بر طبق اطلاعات موجود بین میانگین 200 کیلوگرم در روز در برخی از غرفه ها تا میانگین 500 کیلوگرم و بیشتر برای تعداد دیگری از غرفه متغیر می باشد. به عبارت دیگر هر واحد تولیدی یا صید که بخواهد مدیریت غرفه را عهده دار شود باید بین 183-73 تن تولید یا صید داشته باشد.

در غیر اینصورت تامین آبزیان از خود واحد میسر نخواهد بود. در واقع تولیدکننده، ماهی را باید خریداری نماید و بعنوان یک واسطه عمل کند.

این در شرایطی است که میزان تولید در اکثر واحدهای بهره برداری کشور به مراتب کمتر از حدود فوق می باشد و امکان تامین ماهی عملا برای تولیدکننده بزرگ هم میسر نخواهد بود.

هـ عرضه ماهی در غرفه ها برای طول سال می باشد یعنی هر تولیدکننده ای غرفه ای را در اختیار گیرد باید تمام طول سال ماهی برای عرضه داشته باشد این موضوع عملا امکان پذیر نیست. پرورش ماهیان گرمابی بصورت دوره ای تعریف می شود و در 6 ماهه اول سال که دوره پرورش است ماهی بازاری عملا در مزرعه وجود ندارد و در سه ماهه آخر سال نیز به دلیل عملیات آماده سازی با محدودیت مواجه می گردد و در ماهیان سردابی که لایه بندی تولید را می توان اعمال نمود. در برخی از مقاطع خلاء های عرضه ماهی وجود دارد و دقیقا نمی توان خط کشید و صیادان هم عملا قابلیت چنین کاری را ندارند چون با دوره های ممنوعیت و محدودیت های صید مواجهند و از طرف دیگر میزان صید آنها قابل پیش بینی و کنترل نمی باشد و ثالثا صیاد باید ماهی را بلافاصله پس از صید فرآوری نموده و برای عرضه تدریجی نگهداری نماید صیادی که برای تامین آلات و ادوات صید با محدودیت نقدینگی مواجه می باشد چگونه می تواند هزینه های فرآوری و نگهداری را تأمین نماید.

و- اساساً در هر غرفه تنوع عرضه آبزیان باید وجود داشته باشد تا اولا مصرف کننده قابلیت انتخاب را داشته باشد ثانیا میزان فروش روزانه افزایش یابد تا بتوان توجیه اقتصادی نمود. این در حالیست که هر تولیدکننده آبزیان یا صیاد فقط بر روی محصولات محدودی متمرکز می باشد و اساساً نسبت به سایر محصولات آگاهی ندارد پرورش دهنده قزل آلا با انواع ماهی های دیگر چه رابطه ای دارد پس چگونه می توان چنین رابطه ای را برقرار کرد آیا اهداف سازمان در عرضه مستقیم محصولات توسط تولیدکننده در ابهام قرار نمی گیرد؟

ز- فرض بر این باشد که غرفه ها به تولیدکنندگان واگذار گردید میزان مصرف روزانه برای هر غرفه همانگونه که اشاره شد بین 500-200 کیلوگرم برآورد می شود. به عبارت دیگر یک تولیدکننده یا صیاد روزانه این ماهی را باید از محل واحد تولید یا صید در طول سال حمل و در غرفه عرضه نماید. فرض بر این است که همه استانداردها رعایت شود که اصلا اینگونه هم نیست چگونه می شود این امر تحقق یابد فقط هزینه های حمل و جابجایی از مناطق (از محل تولید) در کمترین فاصله کمتر از 2000 ریال برای هر کیلوگرم نخواهد بود در واقع چنانچه این موضوع تحقق یابد اساساً توجیه اقتصادی ندارد.

ه- سوال اساسی اینجاست می خواهیم مشکل چه کسانی را حل کنیم و یا اساساً چه مشکلی را حل نمائیم مشکل تولیدکننده یا مصرف کننده در چنین شرایطی هیچ مشکلی از تولیدکننده یا مصرف کننده نه تنها حل نخواهد شد بلکه به مشکلات افزوده ایم قیمت و کیفیت دو مولفه بسیار مهم مصرف آبزیان را که در این سیستم مشکل دارتر کرده ایم اینجاست که شرایط برای واسطه ها آماده کرده ایم و لقمه چرب و نرمی برای آنها مهیا شده است. در چنین سفره ای فقط واسطه ها و بس حرف دومی وجود نخواهد داشت آیا واقعاً سازمان چنین سمت و سویی تاکنون نداشته است.

بر این اساس تحقق اهداف سازمان میادین بر مبانی ماهیت وجودی آن تاکنون جنبه اجرایی و عملیاتی پیدا نکرده است. چنانچه دگرگونی اساسی در سیستم موجود ایجاد نشود دستیابی به اهداف تبیین شده سازمان ممکن نخواهد بود.

از طرفی عمده ترین چالش برنامه های توسعه آبزیان چه در عرصه آبهای داخلی یا صید در آبهای شمال و جنوب موضوع بازار و عرضه آبزیان تولید شده می باشد. از این رو لزوم بازنگری در برنامه های عرضه آبزیان بر اساس اهداف تبیین شده سازمان میادین یک ضرورت بنیادین محسوب می شود پایداری تولید و تحقق اهداف برنامه های توسعه تا حد بسیار زیادی به موفقیت در برنامه های بازاریابی و توزیع مناسب و مطلوب بستگی دارد.

ایجاد رابطه ارگانیک بین تولید و صید از یک طرف و عرضه و توزیع از طرف دیگر باید مبنای دگرگونی نظام عرضه گردد بدون ایجاد چنین رابطه ای توسعه مصرف و عرضه مطلوب و با کیفیت و با قیمت مناسب آبزیان ممکن نخواهد بود. حذف سیستم واسطه گری موجود از ضروریات اصلی در طراحی نظام جدید عرضه می باشد همان چیزی که سازمان میادین سالها به دنبال آن بوده است ولی متأسفانه تاکنون محقق نگردیده است.

در حال حاضر تمامی تولیدکنندگان آبزیان در سراسر کشور تعاونیها و اتحادیه های منطقه ای و استانی و سراسرس را تشکیل داده اند.

یکی از اهداف مهم ایجاد و شکل گیری این تشکلها در واقع بهبود نظام توزیع و عرضه می باشد. بر این اساس اتحادیه ها فرصتی مناسب برای تحقق اهداف سازمان میادین محسوب می شوند که می توانند خلاء وجودی ارگان اجرایی در توزیع را پر نمایند.

و محصول را با کیفیت و قیمت مناسب بدون دخالت واسطه از مبادی و محل های تولید مستقیما در سطوح غرفه های سازمان میادین توزیع نمایند. از این رو در دوره بهره برداری 1383 اتحادیه های آبزیان در اداره غرفه ها مورد توجه قرار گرفتند هر چند در آن زمان از داخل بدنه سازمان میادین سازهای مخالف نواخته می شد و این گروه کماکان مخالف این تصمیم سازمان بوده اند و هستند به هر صورت باید قبول کرد که حضور قدرتمند اتحادیه های آبزیان در عرصه توزیع منافع نامشروع بخشی از بدنه سازمان که با سیستم واسطه گری تأمین می شود به خطر می اندازد. بر این اساس مخالفت آنها قابل درک است.

تصمیم به واگذاری اداره غرف آبزیان سازمان میادین که با همکاری و نظر مساعد شیلات استان بوده است. تصمیمی مناسب باید تلقی گردد هر چند اتحادیه ها تاکنون در عرصه توزیع حضوری فعال نداشته اند اما تجربه کمتر از یک سال غرف نشان می دهد که اتحادیه ها از توانایی قابل توجهی برای اداره غرف برخوردارند که با انجام اصلاحاتی بنیادی برای یک دوره 5 ساله می توانند نظام عرضه و توزیع را متحول نمایند و سازمان میادین را در جهت تحقق اهدافش کمک موثری نمایند.

هر چند ضعف هایی بر عملکرد یکساله اتحادیه ها در بهره برداری از غرفه ها وجود داشته است اما در مقایسه با دوره های پیشین بر اساس آمارها و عملکردهای موجود کارنامه موفقی به همراه داشته است. از این رو تداوم اداره غرفه ها توسط اتحادیه ها می تواند زمینه را برای حذف واسطه گری از عرصه توزیع آبزیان و ارتقاء کیفیت و بهینه سازی قیمت و ثبات کافی را در پی داشته باشد. بر این اساس طرح بهینه سازی عرضه آبزیان در سازمان میادین میوه و تره بار توسط کنسرسیومی مشترک از سه اتحادیه صیادی – گرمابی و سردابی که هر یک خود از دهها اتحادیه و تعاونی استانی و شهرستانی و منطقه ای تشکیل می شوند و تا عمق واحدهای تولید و صید حضوری فعال دارند پیشنهاد می شود.

6- بهینه سازی عرضه آبزیان با ایجاد کنسرسیوم اتحادیه ها:

همانگونه که مورد بحث قرار گرفت اتحادیه های آبزیان فرصت مناسبی برای طرح بهینه سازی عرضه آبزیان ابتداعاً در سطح سازمان میادین میوه و تره بار تهران و سپس در کل کشور محسوب می شوند. از این رو این طرح با ایجاد کنسرسیوم مشترک سه اتحادیه به مرحله اجرا در می آید. عمده ترین دلایل ایجاد کنسرسیوم به منظور بهینه سازی عرضه آبزیان را می توان بشرح زیر خلاصه نمود:

الف- همانگونه که مورد بحث قرار گرفت اتحادیه های آبزیان توسط واحدهای تولید و صید بصورت پلکانی بنا شده اند و

 


پایان نامه بازدید : 92 یکشنبه 16 مهر 1396 زمان : 15:00 نظرات (0)

 

gl/l (1199)

دانشگاه آزاد اسلامي

واحد كرج

تحقيق درس اصول سرپرستي

عنوان:

قاطعيت در مديريت

استاد :

سركار خانم حسيني

دانشجو :

سمانه فرجيان

نيمسال دوم 84-1383

پيشگفتار :

تئوري هاي مديريتي به عنوان مجموعه اي متحول و مرتبط با شرايط اقتصادي ـ صنعتي و دگرگونيهاي سياسي ـ اجتماعي همواره به صورت بستري مناسب در ارايه روشهاي كابردي و سامان سازماني مورد استفاده قرار داشته است. اين مجموعه هم اكنون به عنوان علوم مديريتي، گستردة دامنه داري از چارچوبهاي علمي، همچون اقتصاد، رياضيات و آمار، روانشناسي، جامعه شناسي، مهندسي و دانش سياسي را در برمي‌گيرد. از همين روست كه ((الگوسازي مديريت)) در سالهاي اخير، بيش از پيش، از جنبة مفهومي‌و نظريه پردازي صرف، به مدل هاي كاربردي و مبتني بر ديدگاه هاي ((بين رشته اي)) گرايش يافته است.

فرآيند علمي‌تر شدن دانش مديريت، بر پاية علوم غير كمي‌و نظريه هاي كيفي نيز تقويت شده است كه از جمله مهمترين آنها بايد از تئوري ها و الگوهاي عقلايي مربوط به ((مديريت رفتار سازماني)) نام برد. اين شاخه از دانش مديريت، به شدت تحت تأثير ((دانش روانشناسي)) قرار داشته و رابطة تنگاتنگي را با علوم رفتاري ايجاد كرده است. شناخت انسان و تجزيه و تحليل كنش و واكنشهاي انساني در يك مجموعة سازماني، ادراك ما را از واقعيتهاي مديريتي و ساختار علمي‌مجموعه هاي ((انساني ـ تكنولوژيك)) و فعاليتهاي ((سازمان ـ مديريتي)) به طور چشمگيري افزايش داده است (Kahen 1997). به بيان ديگر، تلفيق منطقي دانش مبتني بر واقعيت روانشناسي و چارچوبهاي نظري مديريت، موجب پيدايش مفاهيم و الگوهاي نوين كاربردي شده است كه مقولة ((قاطعيت)) از جمله تازه ترين آنهاست.

چه در زمينه مديريت و چه دربارة موضوعات ديگري مانند رهبري، مباحثة قانع كردن ديگران،‌ هدايت، مذاكره، فروش يا ارزشيابي بحث كنيم، همة اين موارد را مي‌توان در يك موضوع به نام : ((كُنش متقابل انساني))، خلاصه كرد.

به دليل پيامدهاي كنش متقابل انساني در اثر بخشي فعاليت، عنوان اين فصل، ((وارونه سازي يا معكوس كردن اثر دومينو)) نامگذاري شده است.

گاهي در امور اداري اشتباهي رخ مي‌دهد كه پيش از پي بردن به آن، اثر متقابلي به صورت يك ((واكنش زنجيره اي)) ايجاد مي‌شود. بايد توجه داشت كه در بازي دومينو، ((اثر)) را نمي‌توان معكوس يا وارونه كرد.

اما در ((مديريت)) اين كار ((شدني)) است. مي‌توان با يك تغيير به ظاهر كوچك، ((يك واكنش زنجيره اي مثبت)) ايجاد كرد.

دنياي مديريت، روز به روز پيچيده تر مي‌شود؛ رد شرايط بسيار متغير و متحول اقتصاد كنوني، اغلب شركتها در تلاشند تا با شناخت و فراهم سازي خواسته هاي مشتريان، از رقباي خود پيشي گيرند كه در همين چارچوب،‌تناقضي را مي‌توان ديد.

در بحث پيرامون فردي كه به يك مشتري خدمت مي‌كند، يا كاركناني كه در مراحل گوناگونه فرآيند توليد، مشكلات مربوط به كيفيت كالا را برطرف مي‌سازند و يا مديري كه افراد را به عملكرد بهتر تشويق مي‌كند، در واقع، اين كنش متقابل انساني است كه مورد بحث قرار مي‌گيرد. افزون بر اين، اثر كنش متقابل، بيشتر به ساختار و چگونگي طرز بيان بستگي دارد تا به محتوا يا آنچه بيان مي‌شود. نحوة واكنش افراد نيز به نگرشها، ارزشها و اعتقادات آنان وابسته است.

به طور كلي، واقعيات و مطالعات نشان داده است كه اثرگذارترين عامل بر كاركنان در محيط كار، همانا مديران اند. با وجود اين، در بسياري از سازمانها اين عامل، در بهترين حالت، ((كمك كننده)) نيت و در بدترين حالت، ضد بهره وري است.

برخي مديران بر اين باورند كه انسانها در حقيقت تنبل و از كار و مسئوليت گريزانند و بنابراين با ((تمايلات اوليه)) برانگيخته مي‌شوند. حاصل اين نگرش، سبك ((استبدادي)) خواهد بود؛ بدين ترتيب كه تمام قدرت در دست مديري مي‌افتد كه مي‌كوشد تا با نظارت دقيق و اعمال پاداش يا تنبيه،‌كارآيي كاركنان ناراضي را افزايش دهد.

نظريه :

از سوي ديگر، مديراني كه كار براي انسان جنبه اي طبيعي دارد و وي مي‌تواند از آن لذت ببرد؛ روحية جمعي، موفقيت ورشد فردي، موجب برانگيختن انسانهاي مي‌شود. به همين دليل، اين گروه از مديران، متناسب با توانايي كاركنان به آنان مسئوليت مي‌دهند و كاركنان نيز، به نوبة خود،‌آن مسئوليتها را مي‌پذيرند. اين نگرش، مديريت ((مردم سالارانه)) يا ((آزادمنشانه)) را در پي دارد. بر اين مبنا، ((قدرت)) تقسيم مي‌شود، كاركنان، ((خود ـ انگيخته)) و پاداشها به دو صورت مادي و معنوي اعمال مي‌شوند. همچنين كاركنان براي دستيابي به اهدافي كه خود در تعيين آنها مشاركت داشته اند،‌ تلاش مي‌كنند.

به طور كلي، مي‌توان گفت قدرت در محيط كار، از سه منبع عمده سرچشمه مي‌گيرد: مقام فرد در سلسله مراتب، دانش فني و اعتبار فردي. از بين اين سه منبع، تنها منبع سوم را بايد معيار برتري فرد به شمار آورد.

بسياري از سازمانها، تلاش مي‌كنند تا حد ممكن ساختارهاي ((تخت)) و يا ((پهن)) پديد آوردند و قدرت را هر چه بيشتر، تا پايين ترين سطح در سلسله مراتب سازماني تفويض كنند. در راستاي اين تغييرات،‌ ((انقلاب جوانان)) به سرعت پيش مي‌رود و موجب كاهش آن احترامي‌مي‌شود كه به طور سنتي براي ((صاحب قدرت) در نظر گرفته مي‌شد. اين روند به آنجا ختم خواهد شد كه ديگر درجه و يا عنوانهاي شغلي مانند گذشته احترامي‌در پي نخواهد داشت.

همچنان كه اشاره شد سومين منبع قدرت، اعتبار فردي است. اين قدرت، در واقع، چيزي نيست كه سازمان به فرد اعطا كند و يا اين كه براي كسب يا مشخص كردن آن، نياز به آزمون باد. اعتبار فردي، همانا، تصور ديگران از شماست؛ زيرا بيشتر قضاوت افراد، بر مبناي چگونگي برخورد شما با آنان انجا مي‌پذيرد.

چنانچه از مديري خواسته شود ويژگيهاي بهترين رييسي كه تاكنون داشته و يا همكار مطلوب يا نيروي اناسني مورد نظر خود را بيان كند، چه بسا فهرستي از ويژگيهاي يك فرد قاطع را اريه دهد.

قاطعيت،‌ به عنوان يكي از راههاي كنش متقابل با ديگران، با سبك مديريتي كه شركتهاي نوين به شدت در جستجوي آنند، سازگاري دارد.

تشخيص رفتارهاي ((قاطع))، ((پرخاشگر)) و ناشي از ((كم رويي)) را ما مي‌توانيم با به خاطر سپاري تعاريف اساسي آنها ساده تر كنيم.

افراد پرخاشگر همواره در پي ((برد)) مي‌باشند. حتي اگر اين برد به بهاي ضرر به ديگران تمام شود.

افراد پرخاشگر معتقدند حق با آنان است و ديگران هيچ حقي ندارند و آنچه خود مي‌گويند، نسبت به گفته هاي ديگران، از اهميت بيشتري برخوردار است.

اين افراد تلاش مي‌كنند با بلند حرف زدن، قطع كردن صحبت ديگران، قلدري از گفته‌هاي تهيد آميز و نگاههاي خصمانه بر ديگران غلبه كنند. افزون بر اين، اطمينان اغراق آميز و نگاههاي خصمانه بر ديگران غلبه كنند. افزون بر اين، اطمينان اغراق آميز نسبت به خو دارند و با تأكيد مي‌گويند ((من)).

بسيار زود افروخته مي‌شوند و به شدت از ديگران انتقاد مي‌كنند و در اغلب اوقات موضعي صريح دارند.

آنان در اغلب اوقات اشتباهات خود را نمي‌بينند؛ از اين رو، در گفتگوهايشان با ديگران،‌ لبيشتر از واژه هاي مستبدانه خود را نمي‌بينند؛ از اين رو، در گفتگوهايشان با ديگران،‌بيشتر از واژه هاي مستبدانه اي مانند ((بايد)) و ((حتماً)) استفاده مي‌كنند.

اين افراد، پس از فرو نشستن عصبانيتشان، ديگران را مسئول برانگيخته شدن خشم خود مي‌دانند.

نسبت به افرادي كه در برخورد با آنان از موضع پرخاشگرانه برخورد كرده اند و در پرخاشگري از انان جلو زده اند، احساس تنفر مي‌كنند. در نهايت، چنانچه ديگران مطابق گفته هاي آنان عمل كنند، هيچ مشكلي بروز نخواهد كرد.

افراد كم رو در نقطة مقابل افراد پرخاشگر قرار دارند. نگراني عمده آنان پرهيز از برخورد، حتي به بهاي تضييع حق خودشان است. اگرچه پرهيز از برخورد، در اغلب اوقات مطلوب است، اما همواره نمي‌توان از آن اجتناب ورزيد. در واقع، دو نكته را بايد به عبارت اساسي ((حتي به بهاي تضييع حق خودشان)). به طور كلي، افراد كم رو نه تنها در دفاع از حق خودشان)). به طور كلي، افراد كم رو نه تنها در دفاع از حق خودشان طفره مي‌روند، بايد باشند نيز پرهيز مي‌كنند. دوم اين كه، برخورد مي‌كنند كه غالب افراد حتي نسبت به موضوع، توجه چنداني ندارد. احساس آنان نسبت به برخورد، بسيار دقيق تنظيم مي‌شود كه اين خود، نشأت گرفته از عقايد زيربنايي آنان است.

اين افراد معتقدند كه ديگران ((حق)) دارند، اما خودشان ((محق)) نيستند و مي‌گويند چندان مهم نيست و كمكي كه ارايه مي‌دهند نيز نسبت به كمك ديگران، ارزش كمتري دارد.

طبق تعريفي كه اين افراد از خود ارايه مي‌دهند، به اندازه ديگران در انجام كارهايشان دقيق نيستند، و به همين دليل، به سرعت با ديگران موافقت مي‌كنند. همچنين، با پذيرفتن آراي اكثريت،‌ تمايلات خود را مخفي مي‌كنند و از برقراري ارتباط چشمي‌با ديگران، پرهيز مي‌كنند و به پايين خيره مي‌شوند.

افراد قاطع،‌ به طور كامل، با اين گروه از افراد تفاوت دارند. آنان نسبت به احقاق حق خود توانايي بيشتري دارند، اما به گونه اي عمل مي‌كنند كه ديگران نيز به حق خود برسند. اين افراد برخلاف افراد كم رو، از تعارض فرار نمي‌كنند اما با افراد پرخاشگر نيز شباهتي ندارند. برخورد اين افراد نسبت ب تعارض، در مقايسه با دو گروه ديگر، منصفانه است. اين گروه نسبت به آنچه مي‌گويند، احساس بسيار خوبي دارند و بر اين باورند كه نقش و كمك آنان، به اندازه نقش و كمك ديگران ارزشمند است (نه بيشتر و نه كمتر)؛ احساس يا اطمينان دروني اين افراد موجب مي‌شود تا آنچه مي‌خواهند يا آنچه احساس مي‌كنند را به طور آشكار بيان كرده و از طريق ايجاد توافق دو جانبه و قابل قبول، تعارض را حل كنند. حالات و حركات غيركلامي‌آنان در حين سخن گفتن، ناشي از اعتماد به نفس توأم با آرامش آنهاست. اين افراد اغلب آرام به نظر مي‌آيند و حركات آشكار زيادي انجام مي‌دهند، به طور مثال : باز كردن دستها و كف زدن. همچنين با اشتياق و وقت فراوان در پي آگاهي از اين موضوع هستند كه چرا شما مي‌شود. با وجودي كه اغلب در پي مصالحه اند، اما زماني كه در مي‌يابند فردي تلاش دارد تا به بهاي زيان آنان، به هدف خود دست مي‌يابد، به شدت غير قابل انعطاف مي‌شوند. مديران يا افراد قاطع، صريح اند و بي آنكه از موضوع مورد نظر شانه خالي كنند، با صداقت بر روي آن توافق كرده يا آن را رد مي‌كنند، و يا از انجام آن خودداري مي‌ورزندو ارتباط چشمي‌آنان با افراد، بسيار خوب است و آهنگ صدايشان بيش از آن كه سبب تضعيف گفته هايشان شود، موجب تقويت آنهاست.
فرد پرخاشگر فرد كم رو فرد قاطع

آنچه فكر مي‌كنند :
ـ همه از آنان حقرترند.
ـ مردم بايد شبيه من باشند.

ـ مردم بايد طوري رفتار كنند كه من مي‌پسندم.
ـ من مي‌برم و تو مي‌بازي.

ويژگيهاي كلامي‌:
ـ صداي بلند.

ـ سريع صحبت مي‌كنند و از واژه هاي آمرانه، مانند بايد، بايست و مشابه آن استفاده مي‌كنند.
ـ لحن صداي آنان ناشن دهنده طعنه، تمسخر، انتقاد و . . . است.
ـ مردم را عصباني نكنيد.
ـ من محتاج حسن نيت ديگرانم.
ـ من فاقد صلاحيت هستم.

ـ من مي‌بازم، تو مي‌بري.

ـ صداي ضعيف.

ـ در گفته هاي خود دودلند.

ـ از واژه هاي آمرانه مانند بايد و بايست براي امر و نهي خودشان استفاده مي‌كنند.

ـ مردم لايق احترامند.
ـ ما همه يك شيوه خاص، در زندگي خود داريم.
ـ مردم و رفتارشان دو چيز متفاوتند.
ـ من درست فكر مي‌كنم.
ـ ما هر دو مي‌بريم.

ـ سرعت و بلندي صدايشان متوسط و داراي زير و بمي‌يكنواخت است.
ـ بر واژه هايي تأكيد دارند كه وقايع را نشان مي‌ددهد نه نفع شخصي را.

ـ واقعيتها را بيان مي‌كنند نه احساسات را.

فرد پرخاشگر فرد كم رو فرد قاطع

ـ انگشتان خود را تكان مي‌دهند، با انگشت اشاره مي‌كنند و به ديگران سخونك مي‌زنند و يا حركات تهديد آميز مشابه اين حركات را دارند.
ـ حركات دست و صورتشان آمرانه و توأم با كم حوصلگي است. ـ لحن صداي آنان از اعتبارشان مي‌كاهد.

ـ به طور مكرر از بيانات توجيه آميز و ملتمسانه استفاده مي‌كنند.

ـ به طور مكرر آه مي‌كشند.

ـ بيشتر بر نوشتن تكيه مي‌كاهد.

ـ اضطراب دارند و وقتي تحت فشار قرار مي‌گيرند، به طور مكرر تغيير چهره مي‌دهند. حالت صورتشان در مقايسه با ديگر افراد متفاوت است.

ـ حركاتشان تشويق كننده و با دقت است.

اين پرسش را مورد برسي قرار دهيم : ((چه چيز باعث مي‌شود كه ما رفتار خاصي را از خود بروز دهيم؟)) اين پرسشي است كه هر اندازه بيشتر دربارة آن بدانيد، پاسخ،‌ پيچيده تر خواهد شد.

اثر خود مثبت گويي :

پيش از پرداختن به اين مفهوم، و در جهت شناخت آن، بهتر است پندار زير را بازشناسي كنيم :

((پيامد هر وضعيتي، به چگونگي رفتار مردم بستگي دارد)).

اگرچه درستي اين اصل، تا اندازه اي روشن به نظر مي‌رسد، اما بايد پرسيد : چرا در بسياري از مواقع، ناديده گرفته مي‌شود؟ چنانچه از فردي پرسيده شود كه چگونه بايد رفتار كند تا به يك نتيجه مشخص برسد،‌ شايد وي بتواند پاسخ درستي را به شما بدهد و چنانچه در مقابل اين پرسش قرار گيرد كه : ((در فلان زمان، چگونه رفتار كرديد كه چنين موقعيتي براي شما ايجاد شده؟)) او، چه بسا، رفتاري را كه به ((ضد بهره وري)) تبديل شده است، به خوبي توضيح دهد.

مسأله ساده است : تمايل داريم بدون برنامه عمل كنيم و نه طبق برنامه. سپس با توجه به گذشته، رفتار خود را توجيه مي‌كنيم كه اين خود، مشكل را شدت مي‌بخشد. رفتار ما،‌به گونه اي است كه گويا قرباني سرنوشت و يا محيط هستيم و يا اين كه گويا، در واقع، رفتار ما، بيرون از كنترلماست. به عبارات زير توجه كنيد :

((هميشه ديگران باعث عصبانيت من مي‌شوند)).

((هميشه اين طور مي‌شود)).

همچنان كه مشاهده مي‌شود، ما از پذيرفتن مسئوليت پيامدهاي رفتار خود، طفره، مي‌رويم و به اين ترتيب،‌يك موقعيت حياتي را از دست مي‌دهيم. به عبارت ديگر، به جاي هماهنگ كردن رفتار خود با آنچه ((مي‌خواهيم))، رفتارمان را با آنچه ((انتظار داريم)) هماهنگ مي‌سازيم.

قدرت شگفت انگيز مغز، همواره باعث نجات ما مي‌شود. به عنوان مثال، خطرات موجود در جاده ها را از روي نشانه هاي نصب شده در مي‌يابيم.

توانايي بررسي سريع موقعيت،‌ بر اساس موارد مشابه، در ((بانك هاي اطلاعاتي ما)) و واكنش متناسب با آن براي بقاي ما ضروري است. اما اين واكنشها، در برخي مواقع مي‌توانند مخل بهره وري باشد و موجب نتيجه گيري سريع و تصوير كليشه اي از ديگران شود، به طوري كه در واكنش نسبت به موقعيتهاي خاص، تنها از يك الگوي رفتاري واحد استفاده كنيم. به طور كلي، اين واكنشها، چه بسا باعث تقويت رفتار جاري ما شود و تغيير آن را براي ما دشوارتر سازد. حتي اگر ما خود نيز چندا تمايلي به آن رفتار نداشته باشيم. در اين موارد، ما ضمن شناسايي موقعيت،‌ بانك اطلاعاتي خود را بررسي مي‌كنيم و از آن طريق، عوامل مختل كنندة تعادل روحي مان را مي‌بينيم؛ در نتيجه، ديگران را تحت فشار مي‌گذاريم، عصباني مي‌شويم و يا احساس بي كفايتي مي‌كنيم، تا جايي كه حتي بار ديگر نيز همان رفتار را تكرار مي‌كنيم. اين همان چيزي است كه تحت عنوان ((هماهنگ سازي رفتار)) با ((رويداد قابل انتظار))‌ بيان شد . . . رفتاري كه در صورت بررسي دقيق موقعيت آن و همچنين در صورت عدم توجه به واكنشهاي كليشه اي گذشته، چيز ديگري مي‌بود.

هر پديده اي كه ما تجربه مي‌كنيم، ((شكل دهي ذهن)) ناميده مي‌شود. چنانچه ذهن خود را در جهت ((مثبت انديشي)) هدايت كنيم، احتمال اين كه نتيجه مثبت باشد بيشتر است. برعكس، چنانچه ذهن خود را در جهت ((منفي انديشي)) شكل دهيم، احتمال اين كه نتيجه منفي باشد، بيشتر خواهد بود.

رابطة موجود در بين ((خود مثبت گويي))، ((خوش انتظاري)) و ((رفتار مثبت))، يك رابطة واقعي است و ورزشكاران اين رابطه را آگاهانه به كار مي‌گيرند. پژوهشهاي بسياري در اين زمينه كه چگونه ورزشكاران، خود را در جهت كسب موفقيت آماده مي‌سازند، انجام گرفته است.

زندگي نامة بسيراي از اين ورزشكاران، بيان كنندة اين واقعيت است كه آنان هرگز برنده نشده اند، مگر اين كه ذهن و باور خود را درباره توان خويش تغيير داده باشند.

گفته مي‌شود كه قدرت ((ذهن ناخودآگاه)) ما، از نظر علمي، نامحدود است، در صورتي كه ((ذهن خودآگاه)) ما همزمان، تنها قادر است به يك چيز بينديشد. اين ويژگي : ((يك انديشه، در يك زمان واحد))، به اين مفهوم است كه شما مي‌توانيد با موفقيت، ((خود مثبت گويي)) را جايگزين ((خود منفي گويي)) كنيد.

برنامه ريزي اوليه يا تجربة برنامه ريزي :

محور اصلي موضوع اين فصل، بررسي دومين عنصر بنيادي مؤثر در چگونگي رفتار و يا رفتاري است كه ما ارايه مي‌دهيم. پيش از پرداختن به اين موضوع، ذكر چند نكتة مهم ضروري است :

ـ ما اغلب به جاي برنامه ريزي منطقي، به گونه اي ((خود سرانه و بي مقدمه)) عمل مي‌كنيم.

ـ ما اغلب، به علت توجيه رفتار گذشته، بر ((رفتار نامناسب)) خود و يا رفتاري كه تمايل به تغيير آن داريم، تأكيد مي‌ورزيم.

ـ ((توجيه گذشته)) دو اثر دارد : نخست، تبرئه خودمان از مسئوليت رفتاري كه به تازگي از ما سر زده است؛ دوم، تأييد اطلاعاتي كه در ((بانك اطلاعاتي)) مغز ما وجود دارد.

در اين فصل، به بررسي ((بانك اطلاعاتي خود)) مي‌پردازيم و برنامه ريزي آن را بار ديگر ارزيابي مي‌كنيم. يكي از نتايج حاصل از اين مطالعه، اين است كه شما با فرآيند تفكيك بخشهاي كوچك اطلاعاتي مفيد از غير مفيد آشنا خواهيد شد از اين گذشته، مي‌توانيد ميان ((خود واقعي)) و تمام آنچه به طور جعلي در سر خود جاي داده ايد، تمايز قايل شويد.

كودكان مقررات خاص مربوط به راه و روشهاي كاري را از والدين خود، كه آنان نيز از دوران كودكي، به منظور انطباق با زندگي اجتماعي فراگرفته اند مي‌آموزند. در اين جا بايد يك نكتة مهم روانشناسي را يادآوري كرد. كودكان در جهاني زندگي مي‌كنند كه دو چيز بر آن حاكم است : يكي ((غولها)) و ديگري ((مقررات)). البته اين غولها هستند كه اين مقررات را تدوين مي‌كنند و به كار مي‌گيرند. اما بايد توجه داشت كه شيوة به كارگيري اين مقررات، متغيير و ناپيوسته است. بسياري از اين مقررات مملوس اند؛ از جمله اين كه :

ـ بعد از رفتن به دستشويي دستهايت را بشور.

ـ دست به اجاق گاز نزن ! داغ است.

بخش زيادي از اين توصيه ها به هيچ وجه در زمرة مقررات نيست، بلكه تنها مورادي را شامل مي‌شوند كه والدين ترجيح مي‌دهند؛ مانند :

ـ با دهان پر حرف نزن.

ـ هميشه پيش از رفتن به رختخواب لباسهايت را در بياور.

از سوي ديگر، برخي از مقررات را مي‌توان كليت داد و آنگاه را اشتباه تفسير كرد، از جمله اين كه :

ـ تو خيلي جواني.

ـ اين كار براي تو خيلي دشوار است.

اين عبارات، بيشتر به خود فرد ـ نه رفتار او ـ اشاره داردند. به طور كلي، بايد گفت كه پدر و مادر، از اين طريق، فرآيند پر كردن ذهن بچه هايشان را با چيزهاي نه چندان با ارزش، آغاز مي‌كنند. البته در اينجا، ما، بين قواعد، اولويتها و مراقبتهاي رفتاري تمايز قايل نمي‌شويم. شيوة ديگري كه والدين مي‌توانند به كار گيرند. داشتن يك اثر بازدارنده به جاي اثر تقويتي بر روي آنهاست. براي مثال، اغلب اوقات، منظور ما به طور كامل از آنچه بيان مي‌كنيم، متفاوت است؛ به عنوان نمونه به مثالهاي زير توجه كنيد :

منظور اصلي :

ـ لطفاً ليوان را به دقت نگه دار.

ـ تعادل خودت را حفظ كن.

ـ لطفاً دفعة بعد آن كار را، به اين شكل انجام بده.

آنچه بيان مي‌شود :

ـ آن را نينداز.

ـ تو مي‌افتي.

ـ نبينم يك بار ديگر هم اين طوري انجامش بدهي

ـ تو در امتحاناتت رد خواهي شد.

بايد توجه داشت محدوديتهايي كه ما بر فرزندان خود اعمال مي‌كنيم، نه تنها عمومي‌اند، بلكه روشت و مشخص نيز مي‌باشند؛ اين در حالي است كه تأثيرات تقويتي، نامتعارف اند و كم و بيش، چنان ظريف اند كه جلب نظر نمي‌كنند.

بايد توجه داشت كه احساس خوب داشتن در مورد خود، يك «حق طبيعي مسلم نيست» بلكه نيازمند به «اجازه» پدر و مادر يا فرصتي است كه آنان فراهم مي‌سازند.

راه سومي‌كه از آن طريق والدين، ذهن كودكان خود را پر مي‌كنند، بدترين شيوه است. اين شيوه در برگيرندة مجموعه اي از «فنون سلطه جويانه» است كه از آن طريق، ما «عميق ترين احساسات» آنان را كنترل مي‌كنيم.

به طور كلي، چندين فن مشترك وجود دارد كه ما از والدين خود فرا مي‌گيريم و آنها را به كودكان خود نيز مي‌آموزيم. اين فنون را مي‌توان به صورت زير خلاصه كرد:

1-خود را در مقام داوري كودكان قرار مي‌دهيم.

2- كاري مي‌كنيم كه احساس عدم كفايت و حماقت نمايند.

3-به آنان القا مي‌كنيم زماني كه مشكلات ما را نپذيرند، احساس ناخوشايندي داشته باشند.

4-چنانچه كودكان عقيدة خود را تغيير دهند، ما نارضايتي خود را نشان مي‌دهيم/

5- به كودكان نشان مي‌دهيم كه بايد در مورد اشتباهات خود، احساس ناخوشايندي داشته باشيم.

اين فنون «سلطه جويانه» در نهايت، باعث مي‌شود كه ما به عنوان افراد بالغ، به شدت احساس ناراحتي و حتي فشار رواني كنيم. تأثير اين روشها، اين است كه در حال حاضر، ما نه تنها بانك هاي اطلاعاتي خود را با مجموعه اي كم ارزش پر مي‌كنيم، بلكه همانند كودكان، دو «مكانيزم» يا «ساز و كار كنار آمدن» را مورد استفاده قرار مي‌دهيم. «جنگ و گريز»، «ساز و كارهايي» كه با راحتي و به سادگي قابل استفاده اند. به بيان ديگر، بر پاية اين دوران تجربي، ما به نوعي «برنامه ريزي عملي» دست مي‌يابيم كه رفته رفته، به صورت ناخودآگاه در ذهن شكل گرفته است. اگرچه اين برنامه ريزي كه ما در دوران كودكي و نواجواني فرا مي‌گيريم ناخوشاند باشد، اما در هرحال، در خودگويي ما تأثير به سزايي خواهد داشت. به محض اين كه گام به «زندگي اجتماعي» مي‌گذاريم، سايه اين غولهاي بسيار قوي را بر زندگي خود احساس مي‌كنيم: ياد مي‌گيريم زماني كه اين غولها از ما راضي اند، احساس خوب، و هنگامي‌كه ناراضي اند، احساس بدي داشته باشيم. قواعد آنها را مي‌پذيريم و با رفتار خود، واكنش اين غولهاي قاعده ساز را تجربه مي‌كنيم.

تجارب و ذهنيات ناشي از اين فرايند در دوران كودكي، همچنان كه پيشتر بيان شد، به نوعي برنامه ريزي ناخودآگاه در بزرگسالي منجر مي‌شود كه ما از آن به عنوان «برنامه ريزي اوليه» و يا «تجربة برنامه ريزي» ياد مي‌كنيم. اين برنامه ريزي اوليه، به سه شيوة عمده بر دوران بزرگسالي ما اثر مي‌گذارد. نخست اين كه مي‌تواند در زمينة خود پندارة ما، يك «طرح زندگي نيمه هوشيارانه» به ما ارايه دهد. اين طرح يك «مانع كلي» يا يك «مجوز تقويتي» (توانمند ساز) است كه مرزهايي را به گرداگرد آنچه فكر مي‌كنيم قادر به انجامش هستيم، ايجاد مي‌كند.

دومين شيوه تأثيرگذاري «برنامه ريزي اوليه» بر دوران بزرگسالي، همانا فراگيري «يك شيوة ترجيحي در گفتگو» با ديگران است. برخي افراد، يك «مفهوم قضاوتي جزمي‌از زندگي» دارند. آنان جريانات فكري، احساسات و حركاتي از خود بروز مي‌دهند كه از صاجبان نفوذ و قدرت كسب كرده اند. از ويژگيهاي رفتاري اين گروه از افراد، دستوراتي مانند «بكن، نكن، بايد، نبايد و هرگز»؛ و از ويژگي اخلاقي آنان، تقسيم جزمي‌انسانها به «خوب يا بد» و پيشداوريها است؛ صدايي بيشتر مستبدانه يا ترحم انگيز دارند. همچنين، شبيه پدران، به راحتي و آزادانه ديگران را با حركات دست امر و نهي مي‌كنند؛ متعصب و قضاوتي هستند و نسبت به افرادي كه ديدگاهشان را در زمينة چگونگي رفتار مردم، تأييد نمي‌كنند، برخوردي بسيار استبدادي و انتقادي دارند.

افزون بر اين، بايد توجه داشت كه رييس بودن اين افراد فاجعه است. همواره در پي يافتن اشتباه، و يا انتقاد از شما و عملكردتان مي‌باشند.

هيچ يك از اين دو گروه از مديران يا كاركنان در دنياي سازمانهاي تخت تر، مشتري محور، و كيفيت گراي، امروزي مفيد نيست. در حالي كه اين گونه افراد، قضاوتي جزمي‌از زندگي دارند، گروهي ديگر از افراد، از زندگي مفهومي‌احساسي دارند.

سرانجام، سواي اين گروهها، دستة ديگري از افراد را مي‌توان مشخص كرد كه به دور از جنبه هاي احساسي و قضاوتي سرشت خود، برخود كنترل دارند. اين افراد، اطلاعاتي را كه از محي خود مي‌گيرند، به گونه اي عقلايي و نظام مند پردازش مي‌كنند.

از اين رو، مي‌توان گفت كه اعمال و فعاليتهاي آنان بشدت بر مبناي منطق استوار است. اين فراد براي حل مشكلات، شيوه اي عملي و متفكرانه و يا آينده نگرانه دارند؛ شيوه اي كه بر اساس آن، اطلاعات را كسب كرده، بديلها را ارزيابي مي‌كنند و سرانجام، به يك تصميم سنجيدة غير احساسي مي‌رسند. اين گونه مديران يا كاركنان، تعارضات را در محي سازماني از بين مي‌برند و در نهايت، تصميم گيري مي‌كنند. در مقايسه با افراد احساسي و قضاوتي، اين گروه را بايد منطقي و انسانهاي بسيار سازنده توصيف كرد.

شابد بتوان گفت كه نقطه ضعف آنان در اين است كه تنها بر مبناي يك نوع واقعيت و بدون توجه به احساسات و خوشنوديها كار مي‌كنند. اين، در حالي است كه عوامل احساسي و خشنود كننده در كنش متقابل اثربخش، از اهميت بسيار زيادي برخوردارند.

به روشني در مي‌يابيم كه اين سه نوع شخصيت، در همه افراد، تا اندازه اي، وجود دارد. ما هر يك، قواعدي در خود داريم كه از شخصيتهاي قدرتمند (بيشتر، پدر و مادر) گرفته ايم، نوارهاي دوران كودكي كه در سشالهاي تكوين شخصيت خود ضبط كرده ايم نيز در درون ما وجود دارد. همچنين قادريم مسايل را، خود، به طور عقلايي نيز بررسي كنيم. با شناخت مشخصه هاي مربوط به هر يك از گروههاي سه گانة شخصيتي كه مورد تحليل قرار گرفت، كم و بيش مي‌توانيم با استناد به هر يك از اين سه مجموعه ويژگي، در جاي مناسب خود با ديگر افراد، كنش متقابل داشته باشيم و در صورت نياز، تغيبراتي را نيز ايجاد كنيم.

شيوه نهايي كه بر اساس آن، برنامه ريزي اوليه، بر دوران بزرگسالي ما تأثير مي‌گذارد، ديدگاهي است كه نسبت به حقوق خود در مقايسه با حقوق ديگران به ما مي‌دهد. برداشتهايي كه از حقوق مي‌شود، محور اصلي قاطعيت را تشكيل مي‌دهد و بر شيوه اي كه مديران براي واكنش نسبت به افراد بالاست، همكاران و زيردستان خود انتخاب مي‌كنند، بسيار تأثيرگذار است.

مفهوم حقوق، محور اصلي قاطعيت و نيز مبناي طرز برخورد با كاركنان و اطرافيان است. اين عامل، سرومين عنصر تعيين كننده در الگوي رفتاري ما، در محيط اداري و به طور كلي، در زندگي شخصي به شمار مي‌آيد.

مفهوم «حقوق»پايه اي است كه «قاطعيت» بر آن بنا مي‌شود.

بايد توجه داشت كه آموزش قاطعيت، از درمان باليني سرچشمه مي‌گيرد و به افرادي داده مي‌شود كه در كنار آمدن با تعارضات و دشواريهاي زندگي، دچار مشكل اند و يا با افرادي كه اين تعارضات و مشكلات را بر ايشان ايجاد مي‌كنند، كنار نمي‌آيند. در اين آموزش، به آن افراد، شگردها يا روشهايي براي مقاومت در برابر فنون سلطه جويانه ديگران داده مي‌شود، اما در ابتدا آنان را براي استفاده راحت از آن فنون توانمند مي‌كنند. از اين رو «حقوق حاصل از قاطعيت» يك تصويري است براي نمايش فنون سلطه جويي

فن سلطه جويي بعدي، به طور قطع، يكي از جعلي ترين و مضرترين فنون براي يك «مدير امروزيظ است. در اين فن، مدير كاري مي‌كند كه افراد دربارة اشتباهات خود، احساس بدي داشته باشد. منظور اين است كه مديران بايد به طور جدي، اشتباهات را تشويق كنند، بلكه در شرايط استثنايي، بايد زمينة بروز اشتباهات فرد را مهيا سازند.

«اشتباه» به اين مفهوم است كه فرد كاري را خلاف شيوه، معيارها و يا قواعد ما انجام بدهد. بدين معنا كه اشتباه وي بر حسب قضاوت ما و نه بر اساس واقعيت تعيين مي‌شود. اشتباه، يك امر مطلق نيست. ممكن است برخي از افراد، قوانين شما را قبول داشته باشند و درستي كارهاي شما را بپذيرند. با اين همه، اشتباه، طبق قضاوت ما تعيين مي‌شود. انجام اشتباه با تولد انسان آغاز مي‌شود، اما كودكان، آن كاري را انجام مي‌دهند كه در حيطة قواعد ما قرار مي‌گيرند متأسفانه هر اندازه فرد بيشتر رشد مي‌كند، انعطاف پذيري قوانين در او كمتر مي‌شود.

شما به عنوان يك «مدير» چه واكنشي نسبت به اشتباهات انجام مي‌دهيد. آيا تحقيرآميز برخورد مي‌كنيد يا به نگرش اصلاحي معتقد هستيد؟

مديران ،خوب مي‌دانند كه كاركنان انسانند و انسان خطاپذير است و هر اندازه بيشتر كار كنند، خطاي بيشتري خواهند داشت. آنان مي‌دانند كه نگرش به كلي منفي و قضاوتي، نسبت به اشتباهات ديگران، موجب مي‌شود كه آنان از كارها طفره بروند، در جا بزنند و يا اين كه اشتباهات خود را پنهان سازند؛ همچنين مي‌دانند اشتباهاتي كه در بهترين حالت بي ضرراند، چنانچه براي حل آنها توجهي به توان يادگيري بالقوه افراد نشود، بسيار بدتر خواهد شد. اين مديران زمينه را به گونه اي فراهم مي‌آورند كه كاركنان بدانند حتي اگر اشتباهي هم از آنان سر بزند، به عزت نفسشان لطمه وارد نخواهد شد و جاي ترسي براي پنهان كردن و عدم اقرار به اشتباهات وجود ندارد. به طور خلاصه بايد گفت اين گونه مديران، حق اشتباه را به خود و ديگران اعطاء مي‌كنند.

نتيجه اين است كه چنانچه همكاري كنيم، احساس خواهيم كرد كه از ما«كار كشيده اند و چنانچه همكاري نكنيم، احساس گناه خواهيم كرد.

بايد توجه داشت كه اين وضعيت ادامه خواهد يافت تا اين كه: فرد درك كند حق دارد نسبت به حسن تفاهم ديگران مستقل باشد، و همچنين اگر رابطه اي تنها با توجه به شرايط ديگران ادامه يابد نمي‌توان آن را به هيچ وجه يك «رابطه» دانست. در واقع، روابط افراد زماني كه هر دو طرف قاطعانه رفتار مي‌كنند، مستحكم مي‌شود. در اين گونه روابط، افراد صريح و صادق اند و رابطة آنان بر پاية درك و احترام متقابل است.

نكته ديگري كه بايد مورد بررسي و توجه قرار گيرد اين است كه هر «حقي» مسئوليتهايي را نيز به همراه خود دارد. براي مثال، چنانچه حق اشتباه را بپذيرند، بايد مسئوليت «داشتن» آنها را نيز بپذيرند. چنانچه مايل باشيد، مستقل از حسن تفاهم ديگران عمل كنيد، آيا پذيرفتني و منصفانه است كه خودتان از چنين ارعاب احساسي استفاده كنيد؟

در اينجا چند حقوق انساني اساسي ديگر را مورد بحث قرار مي‌دهيم:

الف)اولويت دادن به احساس در مقابل منطق در برخي تصميم گيريها

چرا نه؟ چرا بايد الهام را به اين اندازه دست كم گرفت؟ چه چيز باعث مي‌شود كه الهام هميشه پس از منطق قرار گيرد. واكنش غريزي يا خود انگيختگي مفيد اما كهنه شدة بچه گانه؟

منطق يك پديده قديمي‌است. اين پديده از جالب والدين به منظور اثبات اشتباه كودكان به كار گرفته مي‌شود. چنانچه كودكان نتوانند تمايلات خود را به صورتي پذيرفتني، مطابق منطق آنان عقلايي كنند، دچار اشتباه شده اند.

پذيرش اين حق، بدين مفهوم است كه هرگز نيازي به احساس بي لياقتي و يا ناراحتي در بيانه اين گفته نكنيد:«نمي‌دانم چرا مي‌خواهم اين كار را انجام دهم1 من تنها دوست دارم آن را انجام دهم. چرا به نظر شما اين كار، به اين اندازه عجيب است؟

ب)اقرار به اين كه چيزي را نمي‌دانيد با درك نمي‌كنيد.

در اين زمينه نيز، «برنامه ريزي» باعث مي‌شود تا هنگامي‌كه فردي سعي مي‌كند به طور عمد، ما را با استفاده از منطق در تله بيندازد، احساس «بد» و بي لياقتي كنيم. به محض تراشيدن يك دليل، در دام او مي‌افتيم. مي‌توان به سادگي با گفتن اين مطلب از گرفتار شدن در چنين دامي‌پرهيز كرد:«من نمي‌دانم! شما كه مي‌دانيد، چرا آن را براي من توضيح نمي‌دهد؟ بعد كه توضيح داديد، نظرم را در آن مورد بيان مي‌كنم.»

پ)جاي نگراني نيست كه من ناقص هستم، بايد خودم باشم.

در حالي كه اغلب ما مشتاق ترقي و پيشرفت هستيم، تسليم آن تكنيك سلطه جويانه مي‌شويم كه باعث مي‌شود نسبت به نواقص خود، احساس ناخوشايندي داشته باشيم و از اين رو، آمادة پذيرش ديدگاه ديگران در مورد چگونه «بودن» خود مي‌شويم؛ بدين ترتيب، از اين «حقظ، كه داور خود باشيم، مي‌گذريم.

ت)حقوق مشابه

– بيان آنچه مي‌خواهيد و احساس مي‌كنيد.

– ايستادن بر روي مواضع خود

– گوش دادن به حرفهاي شما

– رفتار با شما به عنوان يك همتا

– اجازه ندهيد كسي به جاي شما فكر كند مگر اين كه احساس كنيد اين كار درست است.

دليل قرار گرفتن اين حقوق در يك گروه، اين است كه بسيار به هم شبيه اند. يكي از بزرگترين عيبهاي افراد كم رو، اين است كه خواستة خود را بيان مي‌كنند، اما با نخستين اثر مقاومت فرد مقابل، از آن مي‌گذرند. به همين ترتيب، يكي از بزرگترين عيبهاي افراد پرخاشگر، اين است كه به ديگران گوش نمي‌دهند و به همين دليل فرد مقابل نمي‌تواند نظر خود را بيان كند.

ث)گاهي اوقات خودتان را نفر اول در نظر بگيريد

در جوامع معاشرتي، همكاري مورد تشويق قرار مي‌گيرد. متأسفانه، اين موضوع موجب مي‌شود، بسياري نتوانند احساسات و خواسته هاي خود را بيان كنند. در نتيجه، تمايلات آنان در اجتماع مطرح نمي‌شود و هرگز مورد توجه قرار نمي‌گيرند! به همين دليل، هميشه پشت سر ديگران حركت مي‌كنند.

راه حل چنين مشكلي اين است كه به خودتان تا اندازه اي فرصت بدهيد به طوري كه خواسته هاي شما، همراه خواسته هاي ديگران در نظر گرفته شود. در عين حال، گاهي اوقات«خودخواه» باشيد. موقعيتهاي خاصي براي خود در نظر بگيريد و در آن موقعيتها، گهگاهي خود را نفر اول يا ممتاز در نظر بگيريد و «پادري» بودن را متوقف كنيد.

ج)دقاع از حق خود، چشم پوشي از حق خود.

ممكن است گاهي اوقات، طبق تشخيص شما، احتياط، بر شجاعت ترجيح داده شود، اما با وجود اين، در يك تنكنا قرار بگيرد كه در آن شما «بايد» از حق خود دفاع كنيد. چنانچه رييس شما عسباني است، و يا اين كه حالت روحي شما در حال متشنج شدن است، زمان براي به كارگيري مهارتهاي تازه آموخته شدة قاطعيت، چندان مناسب نيست. بنابراين، در اين زمان، قاطع نباشيد و دربارة آن نيز احساس بدي نداشته باشيد.

زماني كه ما با موقعيتي روبرو مي‌شويم، در بانك اطلاعاتي ذهني خود به جستجو مي‌پردازيم تا ضمن دسته بندي آن موقعيت، مشخص سازيم كه در چنين شرايطي، به طور طبيعي، چگونه رفتار مي‌كنيم. بنابراين رفتارها،نتيجه كاوش در بانك اطلاعاتي ذهني ماست. اطلاعات موجود در بانك اطلاعاتي ما، كم و بيش، بي هيچ قيد و شرطي پذيرفته مي‌شود، حتي اگر آن اطلاعات نتيجة اعمال تكنيك هاي سلطه جويانه و غيرمنصفانه اي باشد كه پدر و مادر، خواهر يا برادر بزرگتر، و يا ديگر صاحبان قدرت در مقابل ما به كار مي‌گرفتند. در نتيجه ممكن است در مورد حقوق خود، يك ديدگاه نامتنجسي داشته باشيم و بر مبناي آن، شيوة برخورد ما نسبت به ديگران و موقعيتها شكل گرفته باشد. به بيان ديگر،آنچه شما در مورد خودتان و ديگران باور داريد، اثر چشمگيري بر نحوه و اسلوب مديريت شما مي‌گذارد. در نتيجه، مديران پرخاشگر، ديگران را تحقير مي‌كنند، ديدگاههاي آنان را ناديده مي‌گيرند، و نسبت به اشتباهات افراد و كساني كه خلاف رفتار مورد نظر آنان عمل مي‌كنند، بردبار نيستند.

مديران كم رو، وقت زيادي را صرف پرهيز از تعارض مي‌كنند و به آساني مورد سوء استفاده ديگران قرار مي‌گيرند. اين مديران، ناخوشايندي را به قيمت كسب همكاري ديگران مي‌پذيرند؛ توانايي هاي خود را انكار مي‌كنند و تهور راسخ ماندن را از دست مي‌دهند؛ در عوض مي‌كوشند با برانگيختن حس ترحم يا سپاسگذاري، به اهداف خود دست يابند.

هدف مديران «قاطع» روشن است و با اطمينان در پيگيري آن پايدارند. اين گروه از مديران، با كاركنان رابطة منطقي دارند و به آنان كمك مي‌كنند تا مشاركت در اهداف سازمان را بپذيرند. از سوي ديگر، كاركنان نسبت به انتظاري كه از آنان مي‌رود، آگاهند و نسبت به پشتيباني مدير در كارها اطمينان دارند. در نتيجه، انعطاف پذير، خلاق و «ستاده گرا» هستند.

مي‌توان گفت كه ويژگيهاي تئوري «x» توصيف دقيقي از يك مدير «پرخاشگر» است. از سوي ديگر، بر پاية نظريه «Y» انسانها به طور ذاتي از كار كردن لذت مي‌برند، دوست دارند با آنان به عنوان شركاي بالغ رفتار شود، همچنين مي‌توانند مسير خود را تعيين و مسئوليتشان را درك نمايند. اين ويژگيها و باورها كه مبتني است بر تئوري «Y» به طور كامل با ديدگاه يك «مدير قاطع» در مورد حقوق اولية انساني تناسب دارد.

نظريه انگيزش كه از سوي «هرزبرگ» ارايه شده،«نظريه انگيزشي- بهداشتي» يا «M-H»ناميده مي‌شود. بر اساس اين تئوري، مدير، عواملي را كنترل مي‌كند كه موجبات رضايتمندي يا تنفر و عدم رضايت شغلي را فراهم مي‌آورند.

تحليل هرزبرگ از عوامل «انگيزاننده» و «نگهدارنده» به روشني اثرات مثبت آنها را بر عملكرد تاكتيك هاي غني سازي شغلي نشان مي‌دهد: يعني درگير كردن افراد با كار از طريق مشورت با آنان و همچنين رفتار با آنان به عنوان انسانهاي هوشمند و اقتدارناپذير. مي‌توان در جهت بارور كردن احساس موفقيت، چنين تاكتيك هايي را به افراد القا كرد. به بيان ساده تر، با تكيه بر دو گروه عوامل تئوري«هرزبرگ» (يعني با استفادة از عوامل انگيزاننده و نگهدارنده يا بهداشتي) نيز مي‌توان، تلقي افراد در مورد موضوع «حقوق» را مشاهده و بررسي كرد. نظرية مؤثر ديگري كه در اينجا بايد از آن ياد كرد، نظريه «تانن بوم و اشميد» است كه سبكهاي رهبري را بيان مي‌كند. بر اين اسا، آنان مدلي ارايه مي‌دهند به نام «مدل رهبريت موقعيتي» كه شرح مي‌دهد چگونه مديران موفق، هم به كار (تعريف اهداف، برنامه ريزي فعاليتها، مشخص كردن نقشها، و …) و هم به كاركنان (ايجاد روابط كاري و ارايه حمايت اجتماعي- احساسي) در يكي از چهار شكل تركيبي توجه مي‌نمايند كه اين مديران انتخاب مي‌كنند، به چهار عامل اصلي بستگي دارد: پيچيدگي كار، خطر اشتباه كاري، پيامد اشتباه كاري و توانايي گروه براي انجام كار.

يك مدير «پرخاشگر» بدون توجه به مخاطره آميز بودن كار، نحوة انجام كامل كار را توصيه مي‌كند و هرگونه امكان يادگيري را در فعاليت مزبور از ميان بر مي‌دارد و مانع احساس موفقيت در انجام آن مي‌شود.

از سوي ديگران، مديران «كم رو» تا اندازة زيادي، نگران خطر موجود در كار هستند، به طوري كه كاركنان ارشد يا خبره را به كارهاي ساده مي‌گمايند تا هم خود و هم كاركنان در مورد كار، آسودگي و احساس خوبي داشته باشند. از آنجا كه اين مديران موفق نمي‌شوند اهداف و رويه ها را مشخص سازند، احتمال مختل شدن كار وجود دارد، در نتيجه، به منظور برگرداندن كار به روال اصلي، اقدامات شتاب زده اي صورت خواهد گرفت. در مقابل اين دو گروه مديران،«مديران قاطع» قرار دارند كه به دليل حساسيت نسبت به ديگران، انعطاف پذيرند. اين مديران با سپردن وظايف يا كارهاي سنگين به افراد پايين، فعاليت خود را آغاز مي‌كنند، به طوري كه هر كسي در جايگاه خودش احساس ايمني مي‌كند؛ سپس شيوة خود را تغيير داده و امور حساس و سنگين را به افراد سطح بالا يا ارشد مي‌سپارند و بيشترين توجه خود را، هم به نتايج و هم به راحتي كاركنان معطوف مي‌دارند، يعني احساس تعلق و خودباوري (يادگيري و موفقيت).

فنون يا روشهاي قاطعيت

اما پرسش اصلي اين است كه به طور عملي چگونه مي‌توان قاطع بود، هدف اين فصل پاسخگويي به چنين پرسشي است. از اين رو، تلاش به عمل مي‌آيد تا فنون يا تكنيك هاي قازعيت را بشناسيم و با چگونگي كاربرد آنها به طور جداگانه يا تلفيقي و در جهت دفاع از حقوق خود يا تصديق حقوق ديگران آشنا شويم.

1- پذيرش انتقاد

به طور معمول، واكنش ما نسبت به كسي كه از شما انتقاد مي‌كند، چگونه است؟ آيا شما نيز به همان شيوه تلقي مي‌كنيد؟ از اين كه فردي مي‌كوشد رفتار شما را تغيير دهد، احساس ناراحتي مي‌كنيد؟ در مورد او احساس ناخوشايندي پيدا مي‌كنيد و يا اين كه دربارة خودتان ناخوشنوديد؟

بي شك، انتقاد، يك شكل عمومي‌از «حمله» است؛ زيرا مردم هميشه آنچه مي‌خواهند و آنچه احساس مي‌كنند را به طور مستقيم بيان نمي‌كنند.

آنان يا به طور مستقيم «دردسر ايجاد مي‌كنند» يا به طور غير مستقيم با تعبيرات دو سويه يا تمسخر آميز با مشكل برخورد مي‌كنند. براي پاسخ به اين نوع حملات، كم و بيش، از پاسخ يا واكنش «گريز يا جنگ» استفاده مي‌شود.

مثال:

در موقعيتي كه همسرتان از ساعات كار طولاني شما انتقاد مي‌كند:

زن:«منصفانه نيست! تو همواره مشغول كاري؛ من هرگز نمي‌توانم به خواسته هاي برسم، تو واقعاً آدم خودخواهي هستي!»

مرد:«من خودخواهم؟ اين چه برخوردي است؟ در مورد اوقاتي كه خودت…)

يا اين پاسخ«تقصير من نيست. متأسفم. موضوع دقيقاً اين است كه …»

در اين مثال هر دو پاسخ نامناسب است؛ زيرا به مشكل واقعي (نگراني زن در مورد ساعات كاري هميرش) پرداخته نمي‌شود.

تجربه نشان داده است كه چنانچه شما، به واقع، داور نهايي خود باشيد، مي‌توانيد اجازه دهيد كه انتقاد بر شما تأثير گذارد يا خير.

يك مربي كاراته درك خود را از اين تكنيك را در قالب خاطره اي بيان كرد:«اين مسأله مرا به ياد زماني مي‌اندازد كه يك قلدر سعي كرد با رجزخواني دربارة كاراته، با من درگير شود. به دنبال امتناع من از درگيري، آن فرد قلدر، يك مشت به طرف من انداخت!»

-«هر وقت كه يك مشت پرتاب مي‌كرد، من خودم را كنار مي‌كشيدم؛ وقتي سه يا چهار مشت پرتاب كرد و هيچكدام به من نخورد، به شدت عصباني شد و فرار كرد.

اين گفتگو را به «قاطعيت» ربط دهيد، اين، به شما بستگي دارد كه تلافي كنيد يا با سخنان تحقير آميز به او ناسزا بگوييد. چرا نبايد «فقط با دور شدن از كناراو» وي را متعجب سازيد؟

بنابراين با اهداف كلي زير:

حفظ قاطعيت خود؛

تن نداد به تلاشي كه بهمنظور سلطه جويي احساسي صورت مي‌گيرد؛

تلاش براي وادار كردن فرد مقابل براي رفتاري قاطعانه داشتن،
پاسخ ساده، سبب خواهد شد شما آرام بمانيد و از تلافي جويي احساسي، پرهيز كنيد و همسرتان را وادار سازيد تا قاطعانه بحث را ادامه دهد. به ويژه اگر آن را با دو تكنيك ديگر يعني پاسخ «ابهام آلود» و «كاوشگري در زمينه هاي انتقاد» تركيب كنيم.

پاسخ ابهام آلود

اصطلاح «پاسخ ابهام آلود» توضيح مناسبي از اين فن «قاطعيت است.»

اين تكنيك به شما كمك مي‌كند تا با برخي نقاط ضعف مشترك افراد «پرخاشگر» و «كم رو» (مانند تقصير را به گردن ديگري انداختن، پوزشهاي بي حد و حصر و خود تحقيري) مقابله كنيد. افزون بر اين، تكنيك مزبور به شما اطمينان مي‌دهد تا به منظور تمركز بر آن چه گفته مي‌شود (و نه آن چه شما فكر مي‌كنيد) به سخنان فرد مقابل گوش دهيد. تكنيك «پاسخ ابهام آلود»، به شما كمك خواهد كرد تا در مقابل تلاشهايي كه به منظور سطله جويي صورت مي‌گيرد، مقابله كنيد و آزادانه به قضاوت بنشينيد. تمام آنچه فرد مقابل به شما مي‌گويد را، كلمه به كلمه و يا به صورت تفسير شده، به وي برگردانيد. اين كار، براي شما دو اثر مثبت در پي خواهد داشت. نخست اين كه شما را از لحاظ احساسي، بيرون از بحث نگه مي‌دارد و به اين طريق مي‌توانيد درك خود از آنچه شنيده ايد را بررسي كنيد؛ و دوم اين كه فرد مقابل را وا مي‌دارد تا روشن و با دليل صحبت كند و يا اين كه ساكت شود؟

چگونه مي‌توان از مثال مربوط به «همسر و ساعات» كار سود برد:

زن:«منصفانه نيست تو هميشه مشغول كار هستي، من هرگز نمي‌توانم به خواسته هايم برسم، تو واقعاً آدم خودخواهي هستي»

مرد:«نگران ساعات طولاني كاري من هستي؟»

زن:«خوب، البته … من به اين خاطر انتقاد مي‌كنم كه نگرانم. من اين روزها به ندرت تور را مي‌بينم.»

مرد:«كار اين روزها مقدار زيادي از وقت مرا ميگيرد.»

زن:«تو سركار هستي يا كارهايت را به خانه مي‌آوري و يا آنچنان خسته اي كه مجبوري بخوابي، ما ديگر دوستانمان را نمي‌بينيم.»

مرد:«از زماني كه من ارتقا پيدا كرده ام، تو دوست نداري در زندگي اجتماعي ما اختلال ايجاد شود.»

زن:«نه، پول داشتن چيز خوبي است، اما منظور من اين است كه زندگي اجتماعي را نبايد فراموش كنيم و فقط به پول بچسبيم.»

مرد:«پس دوست داري كه از اين دو، بهترين را داشته باشيم.»

زن:«بلي»

مرد:«من موافقم، از اين به بعد مقدار كار را كمتر مي‌كنم.»

3-كاوشگري در زمينه هاي انتقاد

در اين تكنيك شما با اعمال حق خود براي روشن شدن موضوع، تهاجمي‌تر مي‌شويد.

تكنيك «كاوشگري در زمينه هاي انتقاد» به شما كمك مي‌كند تا نسبت به انتقاد، حساسيت نداشته باشيد و بي طرف باقي بمانيد. فردي كه از اين تكنيك استفاده مي‌كند، به طرف مقابل خود نشان مي‌دهد كه گفته هاي او هيچ اثري بر وي نگذاشته است حالا او مي‌تواند چنانچه بخواهد، دلايلي به منظور روشن شدن موضوع ارايه دهد و از اين طريق، مبناي قضاوتها مشخص شود و يا اين كه از انتقاد خود دست بر دارد.

زماني كه مشكلي پيش مي‌آيد، مي‌توان با تكيه بر دو شرط، به سرعت تا عمق موضوع را مورد بررسي قرار داد:

نخست حركات بدن، به ويژه آهنگ صدا، بايد از «بي طرف» تا «نگران» پيش رود. با اين عمل، فرد مقابل ممكن است از پرسش شما برنجد و از انگيزه هاي شما برداشت نادرستي بنمايد. بنابراين، اين تكنيك، با دو ابزار قاطعيت يعني «خودافشاگري» و «موضع گيري» تركيب مي‌شود.

«خودافشاگري» يعني چيزي در مورد خود به ديگران گفتن؛ مانند اين كه بگوييم:«آن موضوع مرا نگران مي‌كند.» يا «وقتي شما اين گونه صحبت مي‌كنيد، من احساس ناراحتي مي‌كنم». به طور كلي، بر اساس اين تكنيك، بايد احساسات و نگرانيهاي ما آشكار شود، زيرا تنها با آشكار شدن آنهاست كه مي‌توان راه حلي پيدا كرد. اين شيوه، روش دفاعي خوبي است كه اغلب سلطه جويانه، راه مقابله با آن را نمي‌دانند. آشكار ساختن چنين احساسي، اثر بيشتري بر خود باوري شما نسبت به دليل تراشي آنان دارد. از سوي ديگر،«موضع گيري» به اين مفهوم است كه به طرف مقابل، جهت خودتان در بحث را نشان مي‌دهيد؛ چه بخواهيد سؤالي بپرسيد يا موضوعي را خلاصه كنيد و چه به يك مورد استثنايي اشاره كنيد، اين تكنيك، از سوء تفاهمات ساده جلوگيري مي‌كند.

شرط دوم براي انجام اين تكنيك، اين است كه شما از طرح پرسشهاي درست و مناسب استفاده كنيد. پرسش روشن، موجب افزايش انگيزه شده و طرف مقابل را به گفتگو ترغيب مي‌كند. پرسشهايي به صورت زير، مي‌تواند اطلاعاتي را از فرد مقابل بيرون بكشد:

– «تا چه اندازه اين موضوع براي شما مشكل ايجاد مي‌كند؟»

– «چرا آن مسأله براي شما مهم است؟»

-«نظر شما در مورد آن پيشنهاد چيست؟»

اين گونه پرسشها، اغلب با «چه طورظ ، «چه»، و «چرا» آغاز مي‌شود و فرد مقابل را به مشاركت در گفتگو ترغيب مي‌كند. همچنين، باعث مي‌شوند تا فرد مقابل، بار ديگر در مورد ديدگاههاي خود فكر كند و مشكلات واقعي را آشكار سازد كه ممكن است فرد مقابل ترجيح دهد، مسكوت بماند. با توسل به اين شيوه، بيش از هر چيز گفتگوي معقولتري خواهيم داشت.

به طور كلي، تكنيك هاي سه گانة «پذيرش انتقاد، پاسخ ابهام آلود و كاروشگري در زمينه هاي بحث» در ميان «آنچه فرد مقابل مي‌گويد» و «آنچه شما احساس مي‌كنيد»، مانعي را قرار مي‌دهد. به همين دليل، شما را قادر مي‌سازد تا در حالي كه از نظر احساسي نيز بي طرف مانده ايد، با كمترين تلاش، به او پاسخ دهيد.

4- روش دور باطل يا صفحة سوزن خورده

تكنيك «صفحة سوزن خورده» براي افرادي مناسب است كه يا فاقد پشتكارند و يا قادر به مقاومت در برابر پرسشهاي فرد مقابل نيستند؛ (حتي اگر بدانند كه آن پرسشها يه منظور گير انداختن آن طراحي شده اند). اين تكنيك ناشي از «حقوق» شما براي موارد زير است:

– بيان آنچه مي‌خواهيد يا آنچه احساس مي‌كنيد.

– حفظ موضع خود

– دفاع از حقوق خود

تكنيك «دور باطل» همچنين شما را از «پاسخ جنگ يا گريز» و «پيامدهاي احساسي اجتناب ناپذير» باز مي‌دارد و به شما كمك مي‌كند تا در شرايط و موقعيتهاي خاص، پايدار باشيد، به اصل موضوع بپردازيد و آرام و مطمئن بمانيد. بي شك، همة اين اهداف، تأثير سودمندي بر «خودباوري» شما خواهد داشت. به مثال زير توجه كنيد.

يك كارمند در شرايط مناسبي، تكنيك صفحه سوزن خورده را در مقابل ريسش به كار گرفت و بر او بسيار تأثير گذاشت. وي از اين كه مدت زيادي از زمان ارتقايش گذشته و هنوز ارتقا نيافته بود، احساس بدي داشت. هر زمان كه موضوع را مطرح مي‌كرد‌رييسش بي اعتنا، از كنار آن مي‌گذشت، در نتيجه به شدت از رييس خود رنجيده بود و در مورد شغلش نيز احساس بدي داشت.

وي پس از حضور در دوره هاي «آموزش قاطعيت» تلاش كرد بار ديگر موضوع را با رييس خود در ميان بگذارد. اين بار، گفتگوي آنان به صورت زير پيش رفت:

آقاي شيرازي:من دوست دارم با شما دربارة معيارهاي لازم براي ارتقاي شغلي صحبت كنم.

رييس:پيشتر هم در اين زمينه صحبت كرده ايم و به شما گفته ام كه اگر شما با آن معيارها متناسب مي‌بوديد، تا كنون ارتقا يافته بوديد.

آقاي: مي‌دانم، اما اين موضوه معيارها را به من نشان نمي‌دهد. از اين رو، مايلم دربارة آنها صحبت كنم.

رييس:آقاي شيرازي موضوع تمام شده است، جاي صحبت كردن در آن زمينه وجود ندارد!

آقاي شيرازي:و به اين دليل من دوست دارم ذهنياتم را دربارة معيارهاي ارتقا روشن كنم.

رييس:آقاي شيرازي، من در حال نوشتن گزارشي به كارفرما هستم، الان وقت ندارم.

آقاي شيرازي:اهميت كار شما براي من روشن است، اما هنوز هم قصد دارم دربارة معيارها با شما صحبت كنم.

رييس:… آه … نگاه كن! تا ساعت نه صبر كن، من وقتم آزاد مي‌شود.

نتيجه اين كه، ملاقات وعده داده شده، انجام گرفت و سه ساعت نيز به درازا كشيد. آقاي شيرازي ارتقا نيافت، اما چيزي كه به دست آورد، اين بود كه ذهنياتش را دربارة معيارهاي ارتقا روشن كرد و دريافت كه كجاها در مقابل اين معيارها ايستاده است. او همچنين اطلاعات بيشتري را در زمينه جنبه هاي اولية «ارتقاء» دريافت و تصميم گرفت خود را ميزان بيشتري با آنها سازگار كند. همچنين با رييس خود، كه تا آن روز در مقابل او جبهه گرفته بود نيز رابطة كاري بهتري برقرار كرد.

در اين شيوه، هيچگونه پوزش و يا طرح و برنامه اي اجرا نمي‌شود. تنها به اختلاف واقعي يا شناخته

 


پایان نامه بازدید : 64 یکشنبه 16 مهر 1396 زمان : 13:38 نظرات (0)

يك سيستم تحريك استاتيك به لحظ عملكرد شبيه تنظيم‌كننده اتوماتيك ولتاژ ميدان رفتار مي‌كند بطوريكه اگر ولتاژ  ژنراتور كاهش داشته باشد جريان ميدان را افزايش مي‌‌دهد و بر عكس اگر ولتاژ ژنراتور افزايش داشته باشد جريان ميدان را كاهش مي‌دهد. در واقع سيستم تحريك استاتيك توان ميدان اصلي ژنراتور تأمين مي‌‌كند در حاليكه تنظيم كننده ولتاژ، توان ميدان تحريك كننده را برآورده مي‌سازد. در سيستم تحريك استاتيك 3 مؤلفه اصلي وجود دارند: قسمت كنترل، پل يكسوساز و ترانسفورماتور قدرت كه در تركيب باهم ميدان ژنراتور را براي دستيابي به ولتاژ خروجي مناسب، كنترل مي‌‌كنند.

سمینار برق مخابرات: طراحی و شبیه سازی و ساخت دستگاه اندازه گیری فرکانس لحظه ای

ارسال شده در آوریل 18, 2017دسته‌ها دسته‌بندی نشده

راهبری نوشته‌ها

پایان نامه بازدید : 70 سه شنبه 26 اردیبهشت 1396 زمان : 9:46 نظرات (0)

يك سيستم تحريك استاتيك به لحظ عملكرد شبيه تنظيم‌كننده اتوماتيك ولتاژ ميدان رفتار مي‌كند بطوريكه اگر ولتاژ  ژنراتور كاهش داشته باشد جريان ميدان را افزايش مي‌‌دهد و بر عكس اگر ولتاژ ژنراتور افزايش داشته باشد جريان ميدان را كاهش مي‌دهد. در واقع سيستم تحريك استاتيك توان ميدان اصلي ژنراتور تأمين مي‌‌كند در حاليكه تنظيم كننده ولتاژ، توان ميدان تحريك كننده را برآورده مي‌سازد. در سيستم تحريك استاتيك 3 مؤلفه اصلي وجود دارند: قسمت كنترل، پل يكسوساز و ترانسفورماتور قدرت كه در تركيب باهم ميدان ژنراتور را براي دستيابي به ولتاژ خروجي مناسب، كنترل مي‌‌كنند.

 

 

سمینار برق مخابرات: طراحی و شبیه سازی و ساخت دستگاه اندازه گیری فرکانس لحظه ای

ارسال شده در آوریل 18, 2017دسته‌ها دسته‌بندی نشده

راهبری نوشته‌ها

پایان نامه بازدید : 74 سه شنبه 26 اردیبهشت 1396 زمان : 9:46 نظرات (0)

 

 

 

 

1-3-1-2- تنظیم کننده(رگولاتور) ماشین های سنکرون:

دانلود پایان نامه در سایت علم یار

پایان نامه برق قدرت:رنامه ریزی تعمیر و نگهداری واحد های تولیدی مبتنی بر پیشنهاد خرید به منظور حفظ کفایت سیستم

ارسال شده در آوریل 18, 2017دسته‌ها دسته‌بندی نشده

راهبری نوشته‌ها

پایان نامه بازدید : 45 سه شنبه 26 اردیبهشت 1396 زمان : 9:45 نظرات (0)


 

 

منابع و مأخذ:

 

 

[1] S. E. Abo-shady  “Analysis of self-dual excited synchronous machine” IEEE Trans. on Energy Conv.,  vol. 3,  no. 2,  pp.305 -322 1988.

[2] P. Kundur  “Power System Stability and Control”,  pp.315 -340 1993 :McGraw-Hill, Inc.

[3] “ANSI/IEEE Std. 421.1 1986”, An American National Standard/IEEE Standard Definitions for Excitation Systems for Synchronous Machines,  1985

[4] Jianxin Tang “PID controller using the TMS320C31 DSK with on-line parameter adjustment for real time dc , motor speed  and  position  control”IEEE-ISIE-2001 pp-  786-791.

[5] Sahbani, A., Ben Saad, K. & Benrejeb, M. (2008), “Design procedure of a distance based Fuzzy Sliding Mode Control for Buck converter,” International Conference on Signals,   Circuits & Systems, SCS 08, Hammemet, 2008.

[6] H. Akagi, “Control strategy and site selection of a shunt active filter for damping of Harmonic propagation in power distribution systems,” IEEE Trans. Power Delivery, vol.12, pp. 354 – 363, Jan.1997.

[7] Peter Butros,”Simulations of Rotating Brushless AC ExcitationSystem with Controlled Thyristor Bridge Rectifier for Hydropower Generators” Examensarbete 30 hp December 2011.

[8] “General Electric Power System Stability”, Lecture Note of 1979/1980, Power System Engineering Course.

[9] “421.5 1992IEEE recommended Practice for Excitation System Models for Power System Stability Studies”,  IEEE Std, 1992.

[10] Chan-Ki Kim ; Korea Electr. Power Res. Inst., Daejon, South Korea Hong-Woo Rhew ; Yoon Ho Kim ;” Stability performance of new static excitation system with boost-buck converter” IEEE 1998.

[11] Hong-Woo Rhew, Seung-Ki Sul, Park, M.-H ” A new generator static excitation system using boost-buck chopper” ;  ;Dept. of Electr. Eng., Seoul Nat. Univ., South Korea.

[12] Robert W. Erickson “Fundamentals of Power Electronics. Second Edition. Secaucus, NJ, USA: Kluwer Academic Publishers, 2000. p 241.

[13]M .H . Rashid “power electronics handbook” 2nded Academic press  1998.

[14]N.Mohan, T. M. Undeland, and W. PRobbins, Power Electronics: ConvertersApplications andDesign:Wiley,1989 pp170 to pp172.

[15] Mattavelli P., Rossetto L., Spiazzi G. and Tenti P General-purpose sliding-mode  controller for DC/DC converter applications,”  in Power Electronics Specialists Conference, PESC’93 Record., 24th Annual IEEE, 609 615(1993).

[16] He Y. and Luo F.L., Sliding-mode control for dc-dc converters with constant switching frequency, Control Theory and Applications, IEE Proceedings, 153, 37-45(2006).

[17] S.C.Tan, Y.M.Lai, M.K.H, Cheung, and C.K.Tse, “On the practical design of a sliding mode voltage controlled buck converter “IEEE Trans.Power Electron, vol.20, no.2, pp.425-437Mar 2005.

[18] G. Spiazzi and P. Mattavelli, “Sliding-mode control of switchedmode power supplies in The Power Electronics  Handbook . Boca Raton, FL: CRC Press LLC, 2002, ch. 8. ”

[19] Hao-Ran Wang; Guo-Rong Zhu; Dong-Hua Zhang; Wei Chen; Yu Chen”On The Practical Design of a Single-Stage Single-Switch Isolated PFC Regulator Based on Sliding Mode Control” IEEE conf.Power Electron, vol.1, pp.719-724, 2012.

[20] S.B.Guo, X.F.Lin-Shi, B.Allard, Y.X.Gao, and Y.Ruan, “Digital  Sliding mode controller for high-frequency DC/DC SMPS, “IEEE Trans.Power Electron., vol.25, no.5 pp.1120-1123, May 2010.

[21] V. M. Nguyen and C. Q. Lee, “Indirect implementations Of sliding mode control law in buck-type converters,” in Proc. IEEE Applied Power Electronics Conf. Expo (APEC), vol. 1,  Mar. 1996 pp. 111–115.

[22] Yu Chen and Yong Kang, “The Variable-Bandwidth Hysteresis Modulation Sliding-Mode Control for the -PWM–PFM Converters IEEE Trans. Power Electron., vol.26, no.10 “, pp.2727-2734,Oct 2011.

[23] P. Mattavelli, L. Rossetto, G. Spiazzi, and P. Tenti, “Generalpurpose sliding-mode controller for dc/dc converter applications in Proc. IEEE Power Electronics Specialists Conf. (PESC), Jun 1993, pp. 609–615

[24] Yu Chen and Yong Kang, “The Variable-Bandwidth Hysteresis Modulation Sliding-Mode Control for the-PWM–PFM Converters IEEE Trans. Power Electron. 2011”, vol.26, no.10, pp.2727-2734,Oct.

[25] Paul C.Krause, Oleg Wasynczuk, “Analysis of Electric machinery and Drive Systems”.

[26] Reza Kazemi, Mohammad Tavakoli Bina, “A Complete Excitation-Shaft-Bearing Model to Overcome The Shaft Induced Voltage And Bearing Current”, 2011 2nd Power Electronics, Drive Systems and Technologies Conference.

[28]. Bengt Johansson, “DC-DC Converters -Dynamic Model Design and Experimental Verification” Doctoral Dissertation in Industrial Automation Department of Industrial Electrical Engineering and Automation.

[29]. B. Umesh Rai (2012). S-Function Library for Bond Graph Modeling, Technology and Engineering Applications of Simulink, Prof. Subhas Chakravarty (Ed.), ISBN: 978-953-51-0635-7, InTech.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دانلود پایان نامه در سایت علم یار

ارسال شده در آوریل 18, 2017دسته‌ها دسته‌بندی نشده

راهبری نوشته‌ها

پایان نامه بازدید : 96 سه شنبه 26 اردیبهشت 1396 زمان : 9:45 نظرات (0)

 

 

 

 

1-3-1-2- تنظیم کننده(رگولاتور) ماشین های سنکرون:

برای دانلود پایان نامه تمام متن با فرمت ورد اینجا کلیک کنید

دانلود پایان نامه در سایت علم یار

پایان نامه برق (مخابرات): پروتکل مسیریابی مقاوم و کارا برای شبکه های بی سیم اقتضایی نظامی

پایان نامه برق (مخابرات-سیستم): بررسی و شبیه سازی و مقایسه روش های کالیبراسیون آرایه

پایان نامه برق (مخابرات): تحلیل و شبیه¬سازی تقویت امواج عبوری از نانولوله¬های¬ کربنی فلزی با بایاس DC

پایان نامه برق (مخابرات-سیستم): تشخیص کور پارامترهای اسکرمبلرهای مبتنی بر LFSR، درداده‌های دیجیتالی

پایان نامه برق (مخابرات-سیستم):ردیابی اشیاء متحرک چندگانه در تصاویر دوربین متحرک

پایان نامه ارشد برق :تولید همزمان برق وحرارت

دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد ارتقاء وضوح تصویر رنگی از روی رشته ­ای از تصاویر وضوح پایین

ارسال شده در آوریل 18, 2017دسته‌ها دسته‌بندی نشده

راهبری نوشته‌ها

پایان نامه بازدید : 61 سه شنبه 26 اردیبهشت 1396 زمان : 9:45 نظرات (0)

تعداد صفحات : 7

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 67
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 17
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 272
  • بازدید سال : 1,242
  • بازدید کلی : 8,700